نتایج جستجو برای عبارت :

زمانه کاتب دکان می فروشم کرد .

همان لحظاتی که آدم فکر میکند یکی از بنده های خوب خداست، ندانسته دارد سقوط می کند. نمی دانم چه حکایتی ست. نمی دانم چرا‌. فقط می دانم هر بار که ظنم به خودم خوب شد، بعد از یک بازه ی زمانی تبدیل به آدم افتضاحی شدم. مثل حالا. 
 
 
 
 
منی که لفظ شراب از کتاب می شستم
زمانه کاتب دکان می فروشم کرد ...
می فروشند، با ترازویی  که لحظه را اندازه می گیرد.دوره گردهایی در کوچه داد می زنند و آرامش همسایه ها را می گیرند که آرامش بفروشند.
کسی را از خواب زمستانی بیدار می کنند که آرامش، سالهاست ترکش کرده است، فروشنده فریاد می زند: حقیقت می فروشم، رازهای کهنه می خرم! بشتابید، راستی می فروشم، اکراه ناگفته ها را می خرم!
لبخند می فروشم، بیایید توانایی درک آدم می فروشم.
هنوز عابران عبوس از کنارش می گذرند و او با لبخد از یکی می پرسد: چیزی نمی خری؟ به تو رایگا
خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم / سر مست گفته باشد من از این خبر ندارم
شب و روز می بکوشم که برهنه را بپوشم / نه چنان دکان فروشم که دکان نو برآرم
علمی به دست مستی دو هزار مست با وی / به میان شهر گردان که خمار شهریارم
به چه میخ بندم آن را که فقاع از او گشاید / چه شکار گیرم آن جا که شکار آن شکارم
دهلی بدین عظیمی به گلیم درنگنجد / فر و نور مه بگوید که من اندر این غبارم
به سر مناره اشتر رود و فغان برآرد / که نهان شدم من این جا مکنید آشکارم
شتر است مرد عاشق سر
«شخصی شتر، گم کرد. سوگند خورد که اگر شتر را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد. برای آنکه سوگند خود را نشکند گربه ای را در گردن شتر آویخته و بانگ زد: که چه کسی می خرد؟ شتری را به یک درم و گربه ای را به صد درم. اما هر دو را با هم می فروشم. شخصی آنجا بود؛ گفت: این شتر ارزان بود؛اگر این گربه را در گردن نداشت» شخصی شتر خود را گم کرده بود. قسم خورد که اگر شتر خود را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد(به ازای مبلغی بسیار ناچیز
دردت چیست ؟شمبلیله ،رازیانه، شاهی و گشنیزهل آویشن ،نبیذ سرخِ شورانگیزسینه‌ام دکان عطاریستدردت چیست؟تو اگر جسمت بهاران است اماجان تو پاییزعازم مسجد سلیمانی ولیکن میرسی تبریزعاشقی تو عاشقی تو
سینه‌ام دکان عطاریست، دردت چیست؟من برای عاشق بی‌کسمن برای عاشق بی چیزراه رفتن، گریه کردن زیر باران می‌کنم تجویزنازبوها، بوی نعناع ،بوی یاس ، پیرهن چاکی ،در آمیدن لباس...سینه‌ام دکان عطاریست ،دردت چیست؟...
محمد صالح علا
دیروز و امروز فکرم درگیر اتفاقی بودزمانه گاهی ما رو مجبور میکنهبه کاری که دلمون نمیخوادما فکر می کردیم از اوناش نیستیم که ...مذمت می کردیم اونایی رو که فکر می کردیم از اوناشن که!زمانه به ما گفت : شما هم از اوناشین که...خداکنه زمونه ما رو بهیچ کاری مجبور نکنهخدانکنه
هیچ وقت فکر نمی کردم غم انگیز ترین تصویری که از زندگی توی ذهنم نقش می بنده صحنه ی یک پاسپورت روی باجه ی دفتر پیشخوان باشه!
باز پناه اوردم به نوشتن؛تلافی شونه هایی که نبودن تا اشک هامو خالی کنم،لای تک تک این سطر ها پر از بغضه...
قبلاً همین جا نوشتم،مدتها بود تنفر عجیبی نسبت به زندگی پیدا کرده بودم.حتی گاهی خودکشی رو مرور میکردم و به نتیجه نمی رسیدم.اما با چیزهای کوچکی که هنوز بهشون دلخوش بودم خودم رو سرگرم میکردم. سعی میکردم فراموشی رو با کمک او
‍میگویند در ۱۰۰ سال پیش در بازار تهران واقعه عجیبی اتفاق افتاد و آن این بود که یکی از دکانداران به نام حاج شعبانعلی عزم سفر کربلا نموده و دکان را به دو پسرش سپرده و روانه میشود.بعد از چند ماه که مراجعت میکند میبیند که پسرانش دکان را از وسط تیغه کشیده اند و هر نیمی را یکی برداشته و به کسب و کار مشغول است.چون خواست داخل شود راهش ندادند و در سوال و جواب و گفت و گو که این چه کاری است که شما کردید پسرانش میگویند:حوصله نداشتیم تا مردن تو صبر بکنیم سهم
حکایت:
«شخصی شتر، گم کرد. سوگند خورد که اگر شتر را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد. برای آنکه سوگند خود را نشکند گربه ای را در گردن شتر آویخته و بانگ زد: که چه کسی می خرد؟ شتری را به یک درم و گربه ای را به صد درم؟ اما هر دو را با هم می فروشم. شخصی آنجا بود؛ گفت: این شتر ارزان بود؛اگر این گربه را در گردن نداشت».
بازنویسی:
شخصی شتر خود را گم کرده بود. قسم خورد که اگر شتر خود را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد(به ازای
افزونه دکان پرو چه ویژگی هایی دارد ؟
افزونه دکان بیزینس در بین تمام افزونه هایی که قابلیت چند فروشندگی را به سایت ما اضافه می کند افزونه دکان پرو کامل ترین افزونه است و ویژگی های بیشتری نسبت به سایر افزونه های چند فروشندگی دارد بعضی از قابلیت هایی که این افزونه دارد را در ادامه برای شما توضیح خوهیم داد. برای مشاهده امکانات بیشتر می توانید به سایت مرجع و سازنده Dokan Pro مراجعه کنید.
به نام خدا سلام دوستان عزیزِ سایت کیت وردپرس امروز با یکی از م
انجامه های نسخ خطی یک شناسنامه کوتاه فرهنگی تاریخی اند که در دل خود حرف های زیادی و زوایای ناشناخته ای از عصری که کاتب در آن می زیسته را دارند . در میان کاتبان کهن فارسی نگار دونفر هستند که کاتب شاعرند یکی اسدی طوسی که قدیمی‌ترین نسخه دست نویس فارسی را در سال447ه.ق نگاشته است و دیگری ابوالهیجا اردشیر ابن دیلمسار که ترجمان البلاغه را در سال 507ه.ق کتابت کرده است .با تطبیق این دو انجامه می توان به چند نکته رسید اسدی در پایان الابنیه عن حقایق الادو
میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برا
{حکایات و تشرّفات - شماره 38}
 
آیا دینم به سلامت خواهد بود؟
 
در شهری حوالیِ مراغه، پیرمردی زندگی می‌کرد که صد و هفده سال داشت. نام او قاسم بن علا بود. او به ملاقات امام هادی و امام حسن عسکری رسیده بود، و در زمان غیبت صغرا همیشه نامه‌هایی از ناحیه مقدّس حضرت اباصالح المهدی دریافت می‌کرد. حدود دو ماه بود که هیچ ارتباطی با حضرت نداشت و از این بابت بسیار غمگین بود. تا اینکه پیکی از جانب حضرت رسید و نامه‌ای آورد.
قاسم که نابینا بود، نامه را به کاتب
با بالا رفتن استرس‌ها، مشکلات، بیکاری‌ها، طلاق‌ها و ... امثال این مسائل، طبیعی هست که راه‌های جدیدی برای گرفتن پول از مردم باز بشود.
مشاوره یا بهتر بگویم: دکان‌های مشاوره، یکی از هوشمندانه‌ترین این راه‌هاست که افراد را با ترس‌های مختلف مجبور به پرداخت هزینه می‌کند و در نهایت، باز هم فرد را بینِ انبوهِ ریسک‌های متعدد و سردرگمی‌ها مخیر می‌گذارد.
میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برا
آموزش نصب فونت کاتب فقط در ۴ مرحله
 
۱– ابتدا فونت ها را دانلود کرده ( از طریق همین دکمه سبز رنگ )
برای دانلود فونت کاتب با حجم ۳ مگابایت بر روی دکمه زیر کلیک کنید.
دانلود مستقیم و رایگان فونت کاتب- کلیک کنید
 
 
 
۲– فایل فشرده که پس از دانلود در اختیار شما قرار میگیرد را از حالت فشرده خارج کنید.( کلیک راست بر روی فایل و انتخاب گزینه Extract )

 
 
۳– وقتی که فایل را از حالت فشرده خارج کردید، پوشه را باز کنید، همه فایل های داخل پوشه ۱  را کپی کرده و در
ناکسان بی‌مایگی دکّان کنندعاشقان گوهر به جان پنهان کنند
گوهر پنهان درخشد از نهانزان فیوضات نهانی آن کنند
جهل دائم خلق را چون چرخ کردگوش خود بر عوعوی گرگان کنند
چون که جان با موسقی بیگانه شدلاجرم عرعر به گوش جان کنند
گرچه با جان خلق دون بیگانه استهرچه را دیوان بگویند آن کنند
تو برو بشنو نوای گونه‌گونورنه در گوش خرابت لان کنند
تو برو گوش خرابت باز کن حلمیا این کار را مستان کنند
موسیقی: Mark Eliyahu - Through Me
خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارمسر مست گفته باشد من از این خبر ندارم شب و روز می بکوشم که برهنه را بپوشمنه چنان دکان فروشم که دکان نو برآرمعلمی به دست مستی دو هزار مست با ویبه میان شهر گردان که خمار شهریارمبه چه میخ بندم آن را که فقاع از او گشایدچه شکار گیرم آن جا که شکار آن شکارمدهلی بدین عظیمی به گلیم درنگنجدفر و نور مه بگوید که من اندر این غبارمبه سر مناره اشتر رود و فغان برآردکه نهان شدم من این جا مکنید آشکارمشتر است مرد عاشق سر آن مناره عشق
پسرم محمد! تو در این زمانه و این سرزمین-این زمانه تاریک و این زمانه شلوغ- اگر بخواهی کف حادثه ها نشوی و حادثه ساز باشی، باید «بینات، کتاب و میزان» را داشته باشیو با این سه وسیله، در تمامی جریان های فکری و سیاسی و اجتماعی، در برابر فریب ها و شیطان ها، قائم و بر پا باشی، آن هم قائم به قسط و بر روی ساقه ها و ریشه های محکم.نامه های بلوغ، ص 18
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
سینه ام دکان عطاری استدردت چیست ؟شمبلیله ، شمبلیله ، رازیانه ، شاهی و گیشنیز ، اهل آویشن ، نبیذ سرخ شورانگیزسینه ام دکان عطاری استدردت چیست ؟تو ، تو اگر جسمت بهاران است ؟تو اگر جسمت بهاران ا
۴۸۱ – وجود ما سحرگاهان که مخمور شبانه         گرفتم باده با چنگ و چغاله نهادم عقل را ره توشه از می     زشهر هستی اش کردم روانه نگار می فروشم عشوده ای داد     که ایمن گشتفم از مکر زمانه زساقی کمان ابرو شنیدم           … وجود ما – سحرگاهان که مخمور شبانه – غزل ۴۲۸ – ۴۸۱
منبع : فالگیر
زمانه ی تفریق. پیش از وصل، فصل. خَلق را به خویش نهادن و بی خَلق برخاستن و خُلق را آتش زدن، بی خُلق برخاستن. غم را وانهادن و شادی را، و هر طلب پست را، و هر آرزو و امید. همه بندها بگسستن، از سست ترین تا سخت ترین. هیچ ندا را پاسخ نگفتن، به هیچ آیین و ادب سر نجنباندن، و سر به هیچ سر فرو نیاوردن، نه خدا و نه انسان. از همه چیز سر کشیدن. بی باور به قدمگاه حقیقت رفتن و سر گوش تا گوش به تیغ استاد عشق سپردن. 
طرد شدن، خاک شدن، خاکِ حقیقی، نه خاکِ خاک. خاکِ آسمان
ما مدام از این مینالیم که زمانه بد شده و آدم‌ها بد . ولی هیچکاری برای باقی‌مانده‌ی آدم‌های خوب دنیا نمی‌کنیم ، حمایتشون نمی‌کنیم ، دائما از خوبی و صداقتشون سوءاستفاده میکنیم ، دائما بهشون شلیک می‌کنیم . بعد دوباره میایم و مینالیم که زمانه‌ی بدیه و آدم‌ها بدتر ...
 
کاتب با تأکید بر اینکه گردشگری بین‌المللی که سبب رشد و پایداری اقتصادی کشور می‌شود خاطرنشان کرد: در سال‌های اخیر سازمان میراث فرهنگی در این زمینه برنامه‌های خوبی را اجرا کرده که در این برنامه‌ها به دنبال تفکر اقتصاد گردشگری در جایگزینی اقتصاد نفتی در کشور است.
 
 
غلامرضا کاتب در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در گرمسار، با اشاره به جلسه روز گذشته فراکسیون تولید و اشتغال مجلس شورای اسلامی با سرپرست وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دست
 ولی جدی فک کن قرار بود توی این دنیا موندنی باشیم. تحملش سخت میشد واقعا!
-
امثالِ شهید چمرانم برام در حکمِ نشونه‌ن؛ این‌طور که اگه این اینه، پس خداش چیه دیگه..
-
گفت مطمئن باش من آخرتِ خودمو به دنیایِ شما نمی‌فروشم، و خیالمو راحت کرد. 
-
آخه زلیخا آدمِ خوبی رو دوست داشت!
-
حسرت خیلی بد چیزیه. 
کلیات خمس:
میگویند هر کلی را که نسبت به افراد خود آن کلی در نظر بگیریم و رابطه اش را با افراد خودش بسنجیم از یکی از پنج قسم ذیل خارج نیست:
 
۱. نوع:
مفهومی کلی که بیانگر تمام ذات یا حقیقت شی است.
(مانند اسب نسبت به حیوان)
 
۲. جنس:
مفهومی کلی که بیانگر بخشی از حقیقت شی است.
(مانند حیوان نسبت به انسان و شتر)
 
۳. فصل:
مفهومی کلی است که یک نوع را از سایر انواع در یک جنس جدا می‌کند.
(مانند ناطق که انسان را در جنس حیوان از سایر انواع حیوان جدا می‌کند)
 
4. عرض
فقیری از کنار دکان کبابی میگذشت.دید کبابی گوشت ها را در سیخ کرده و به روی آتـش نهاده باد میزد و بوی کباب در بازار پیچیده بود.
فقیری گرسنه بود و سکه ای نداشـت پس تکه نانی از توبره اش در آورد و در مسیر دود کباب گرفته به دهان گذاشت.به همین ترتیب چند تکه نان خورد و براه افتاد.کباب فروش که او را دیده بود به سـرعت از دکان خارج شـده دست او را گرفت و گفت : کجا؟پول دود کبابی را که خورده ای بده !
حکایت پول دود کباب صدای سکه است.رندی آنجا حاضر بود و دید که فقیر
 
تشکیلات دیگر، گروه یازده نفره بود. این یازده نفر عبات بودند از: من، ... ، آقای مصباح یزدی (که کاتب این جلسات بود) ...
آقای مصباح یزدی صورت جلسات را در یک دفتر به زبان رمزی - که خود آن را اختراع کرده بود و به خطوط علوم غریبه شباهت داشت - می نوشت؛ و برای این که بیشتر رد گم کند، در آغاز دفتر نوشته بود: «کتابی در زمینه علوم غریبه یافتم و آن را رونویسی کردم»؛ شاید آن نوشته ها الان نیز موجود باشد
 
منبع: «خون دلی که لعل شد» (خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید
بسم الله الرحمن الرحیمآقای مهربانم سلام...!مدتی می‌شود که بهانه‌های مختلف، پنجره ی روشنی را بر من بسته است...مثل همه ی اهل زمانه‌ام! آخر مردمان زمانه ی ما،به بهانه ی زندگی پر ز نور، در تاریکی سر می‌کنند...به بهانه ی چیدن گلی، به بوستان نقاشی شده ی تابلوی کاغذی چشم می‌دوزند...به بهانه ی سیرابی، سراب‌ها از پس هم می‌گذرانند...و به بهانه ی انتظارت، بر پشت دیوار غیبت تکیه می‌زنند...و...بهانه پشت بهانه...گویی کسی نیست تا برخیزد و بی‌بهانه، سنگی از ا
انگار کن نیشتری به دست گرفته باشم و مدام به قلبم بزنم. این نیشتر کلمه‌های توست. تکه‌‌های قلبم دوباره جوش خواهند خورد ولی این دل از همین حالا از دست رفته.
یک روز صبح که با صدای آقای "اثاث منزل خریداریم" بیدار شدم، تمام خاطرات و نشانه‌های تو را به عنوان خرده ریز منزل، و قلب خودم را به عنوان آهن‌آلات آهن‌ضایعات به او می‌فروشم و باقی عمرم را با خیال راحت می‌خوابم.
انگار کن نیشتری به دست گرفته باشم و مدام به قلبم بزنم. این نیشتر کلمه‌های توست. تکه‌‌های قلبم دوباره پیوند خواهند خورد ولی این دل، از همین حالا از دست رفته است.
یک روز صبح که با صدای آقای "اثاث منزل خریداریم" بیدار شدم، تمام خاطرات و نشانه‌های تو را به عنوان خرده ریز منزل، و قلب خودم را به عنوان آهن‌آلات آهن‌ضایعات به او می‌فروشم و باقی عمرم را با خیال راحت می‌خوابم.
کشتی نوح این زمانه!
حضرت نوح (ع) پس از هزار سال دعوت قوم خود به خدا پرستی از هدایت آن ها ناامید شد؛زیرا آن ها سیستم ساخته بودند.
وقتی کفر سیستم ساخت؛ هدایت مردم غیر ممکن میشود؛دیگر هیچ کس در این سیستم متولد و بزرگ نمیشد مگر اینکه او هم کافر میشد؛حتی پسر خود حضرت نوح!
هر کس سوار بر کشتی نوح شد نجات پیدا کرد؛ پسر نوح گفت به بالای کوه میروم اما آب از کوه هم فراتر رفت؛اما کشتی روی آب شناور ماند.
کشتی نوح در این دنیای متلاطم امروز امام حسین (ع) است؛سوا
امام صادق ع میفرمود حاجت خواستن از مردم موجب سلب عزت ورفتن حیا گردد و نومیدی از انچه دست مردمست  موجب عزت مومن اسک در دینش و طمع. فقریست حاضر و اماده  5 احمد بن محمد بن ابی نصر گوبیدبامام رضا عرضکردم قربانت گردم  برایم باسماعیل ابن داود کاتب توصیه یی بنویس شاید از او بهره یی ببرم فرمود مرا دریغاید مانند تویی چنین چیزی طلب کند تو بر مال تکیه کن هرچه خواهیز من بگیر
سینه ام دکان عطاریست دردت چیست ؟شمبلیله ،رازیانه، شاهی و گشنیز اهل آویشن ،نبیذ سرخِ شورانگیزسینه‌ام دکان عطاریستدردت چیست؟تو اگر جسمت بهاران است اماجان تو پاییزعازم مسجد سلیمانی ولیکن میرسی تبریز عاشقی تو عاشقی توسینه‌ام دکان عطاریست، دردت چیست؟من برای عاشق بی‌کسمن برای عاشق بی چیزراه رفتن، گریه کردن زیر باران می‌کنم تجویز نازبوها، بوی نعناع ،بوی یاس ، پیرهن چاکی ،در آمیدن لباس... سینه‌ام دکان عطاریست ،دردت چیست؟...
«اعداد در اذکار»..اولیاءالله فرموده اند رعایت عدد در اذکار مانند رعایت حدود در نقشه ھای گنج است ؛ ھمانطور که اگر در حفاری گنج ، یک متر این طرف و آن طرف شدن باعث سرگردانی و نایافتی می گردد عدم رعایت اعداد اذکار ھم وصول به نتیجه را ناممکن یا دشوار می نماید.. ..باید بدانی که الاعداد ارواح و الحروف اشباح و العدد کاشنان المفتاح، اذا نقصت او زادت لا یفتح الباب و الزیاده علی العدد المطلوب اسراف و النقص منه اخلال"ترجمه:اعداد ارواح و حروف اشباح هستند ،
زخم زمانه...ز مردم تا گران جانی بدیدم؛به القائات سبوحی رسیدم...هر آن زخمی که دیدم از زمانه؛برای فیض حق بودی بهانه...ز ادبار و ز اقبال خلایق؛ندیدم جز محبت های خالق...هر آن چیزی تو را کز آن گزند است؛برای اهل دل آن دل پسند است...بَدان را هست بر ما حق بسیار؛چو حق مردم پاکیزه کردار...عارف دلسوخته، حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله
جفای خلق...این جفای خلق با تو در جهان؛گر بدانی گنج زر آمد نهان؛خلق را با تو چنین بدخو کند؛تا تو را ناچار رو آن سو کند...مولوی
قیمت شیشه سکوریت
یکی مواقعی که در ایمنی یک دکان می‌تواند با اهمیت باشد شیشه سکوریت می باشد می تواند نقش مهی در محافظت امنیت دکان داشته باشدقدرت شیشه سکوریت 4 برابر یک شیشه معمولی است . ارزش شیشه سکوریت فروشگاه در کمپانی ایلیا درب دوچندان مقرون به صرفه است این یک کدام از امتیازات خرید از کمپانی ایلیا درب است
اشکال ارزش شیشه سکوریت فروشگاه
امروزه تولیدها متعددی در این باره ارائه میشود که هرمورد کیفیت شان با دیگری گوناگون است . و در ارائه هریک
چون راز باده نوشان ، دانند می فروشاندیگر چه حاجتی به ، دکان دین فروشانیک جرعه از تعالی ، گر بر تو عرضه گردددیگر غبا نخواهی ، از جنس زهد پوشانان سان که ره ندارد ، مستی به بارگاهیزاهد خبر ندارد ، از درک راه و کوشانما مست بادگانیم ، ایمان ما به عشق استکی راز عشق گویند ، هر آینه خموشان
چون راز باده نوشان ، دانند می فروشاندیگر چه حاجتی به ، دکان دین فروشانیک جرعه از تعالی ، گر بر تو عرضه گردددیگر غبا نخواهی ، از جنس زهد پوشانان سان که ره ندارد ، مستی به بارگاهیزاهد خبر ندارد ، از درک راه و کوشانما مست بادگانیم ، ایمان ما به عشق استکی راز عشق گویند ، هر آینه خموشان
موتور دو زمانه پاورپوینت موتورهای دو زمانه




دسته بندی
مکانیک

فرمت فایل
pptx

حجم فایل
402 کیلو بایت

تعداد صفحات فایل
13

این محصول پاورپوینتی در مورد موتورهای دو زمانی جهت ارائه آماده شده است
به شما عزیزانی که موضوع تحقیقی مرتبط دارید این محصول پیشنهاد می شود
✍استادحاج داوداحمدپور
بسم الله الرحمن الرحیم
 امام سجاد علیه السلام :اگر همه مردم از شرق تا غرب عالم بمیرند همین که قران با من است هرگز احساس وحشت و تنهایی نمیکنم شهید شریف اشراف طی 10 سال قرآن را رونویسی کرده و کاتب قرآن می شود.
ادامه مطلب
داستانی از دیدار امام زمان(عج) با فرد آهنگر
شخصی که مسلط به علوم غریبه بود، توانست در زمان خاصی، مکان حضور امام زمان(عج) را در بازار آهنگران شناسایی کند، و پس از آن به سرعت برای دیدار ایشان راهی محل شد و مشاهده کرد که حضرت در کنار دکانی نشسته است که صاحب آن بی‌توجه به ایشان مشغول نرم کردن آهن است، اما پس از مدتی مشاهده کرد که پیرمرد صاحب دکان به امام زمان(عج) گفت: «یابن رسول الله، اینجا مکان گرمی است اجازه دهید برای شما آب خنک بیاورم».
 اینگونه
' تن فروشی' در خیابان اصلی شهر
دامن‌اش را بالا کشید و فریاد زد:
من فقط تن خودم را می فروشم
تنها خودم و بس !
اما در همین خیابان میبینمشان
کسانی هستند که تنِ کوه و
تنِ دشت و، تنِ باغچه 
تنِ خورشید و باران را
فروخته و 
بدون شرمساری
بر روی کُرسی شرافت این سرزمین
نشسته اند!
شیرکو بی‌کس
قلم شهید چمران به حقیقت عالم وصل است.
احساس می‌کنی میفهمی که نگاشته‌های یک عارف را می خوانی که طعم حرفهایش را چشیده است.
مخصوصا که بعضی از نوشته ها موقعیت‌های خاص داشته است و این را میتوان از توضیحات کوتاه ابتدا متن‌ها فهمید که توسط گردآورنده یعنی مهدی چمران آورده شده است.این توضیح‌ها راهگشا است برای درک متن.
وقتی شهید چمران را مینگرم با خود میگویم اینها افسانه نیست، بوده اند، در همین خاک و در همین زمین زیسته‌اند. و چقدر آدمی دلش می خواهد
در این مطلب به معرفی امکانات و ویژگی های افزونه WCFM Marketplace ULTIMATE می‌پردازیم، هر اطلاعاتی از این افزونه می‌خواهید به دست بیاورید تا پایان این مطلب در اختیار شما قرار می‌گیرد.
چرا نیاز به استفاده از افزونه WCFM Marketplace ULTIMATE دارم؟
 WCFM Marketplace از افزونه چندفروشندگی دکان پرو پشتیبانی می‌کند و به شما برای داشتن یک فروشگاه چندفروشنده حرفه‌ای و همه چیز تمام کمک می‌کند. پس از نصب افزونه دکان پرو استفاده از این افزونه هم برای شما امکان پذیر می‌شود.
 
با
امیرالمومنین، علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) می‌فرمایند:
تاجُ الرّجُلِ عَفافُهُ، و زَینُهُ انصافُهُ
تاج مرد، عزّت نفْس اوست و زیورش انصاف او
غررالحکم، حدیث ۴۴۹۵
 
** پی‌نوشت: هنگام خرید چای از یک فروشندهٔ چای تبریزی بازار صفی تبریز؛ وقتی از علت پاکت زیر وزنه نیم کیلوئی پرسیدند گفت من به شما چای کیلوئی می‌فروشم نه پاکت!
معلم عزیزمممنونم که بمن اموختی منطقِ  چگونه بودن را چگونه گفتن را  و چگونه  عمل کردن را    
تو بودی که آموختی چگونه تلاش کنم که برسم به آن مقصد مطمئنی که خود آنرا برایم مهیا کرده بودی .. 
تو بودی که به من درس تحملِ  محنتها ، ممارست در نیل به مقصود  و  ایمان به تواناییهایم را  کلام به کلام و  خط به خط آموختی ...
تو همان بودی که به شوقت سالیانِ عمر را چشم دوخته به لبهای درّ افشانت ، گوش جان سپردم به آنچه تو نیک می پنداری و تو قدر می دانی .  
ممنونم
بسیاری از گردشگران اهل ایران استانبول را برای مهاجرت تعیین می نمایند تا در بین بناهای تاریخی اش گام بزنند و یا این که تعدادی روزی را در دل کوچه پس کوچه های امروزی و تاریخی شهر گردش نمایند . گزینش نخستین خیلی ها عرصه تکسیم و خیابان استقلال با آن دکان های مالامال زرق و برق اش است .
ادامه مطلب
3. وقتی که پریشانی و تنگی احساس کردی. حل آن: رابطه ات را با قرآن بررسی و درست کن.
دلیل: قال الله تعالى: "ومن أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا". هر کس از قرآن اعراض کند پس برای او زندگی تنگ است.

نشر کن ان شاء الله صدقه جاری هست برای کاتب وناشرکسانی هستند که به این پیام نیاز دارند. ... به زودی رحلت می کنیم وآنچه پیش فرستاده ایم باقی می ماند.
پهلوان بلخی گفت :
- دارید همه‌ی جو باریکه‌ها را به آبگیرِ خودتان برمی‌گردانید ! دُکانداری ، مباشری ، کدخدایی ، پرواربندی ، خرید و فروش جنس ، زراعت ، گوسفندداری ! پس یکبارگی به بقیه‌ی مردم بگویید سرشان را بگذارند و بمیرند دیگر ! با آن چهارتا قوطی جنس که به طاقچه‌های دکانتان چیده‌اید ، اهالی را تا گوش‌هایشان زیر قرض برده‌اید ! با آن شندرغاز پولی که نمی‌دانم از چه راه‌هایی به هم زده‌اید ، اختیار همه‌ی ممرهای نان‌درآری را از این و آن گرفته
پیرمردی بود که از راه کفاشی گذر عمر می کرد.او همیشه شادمانه آواز می خواند، کفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.
و امّا در نزدیکی بساط کفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود.تاجر تنبل و پولدار که بیشتر اوقات در دکان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش کار می کردند، کم کم از آوازه خوانی های کفاش خسته و کلافه شد...یک روز از کفاش پرسید :درآمد تو چقدر است؟

ادامه مطلب
علی بن الحسین ع فرمود تمام خیر ونیکی را دیدم که در بریدن طمع از دست مردم است و هرکه هیچ امبدی بمردم نداشته باسد و امرش را درهر کاری بخدای  عزوجل   واکذارد خدایعزوجل در چیز ی اورا اجابت کند 4 امام صادق ع مبفر مود حاجت خواستن از مردم موجب سلب عزت ورفتن حیا گردد و نومبدی از انچه دست مردمست موجب عزت مومن است در دینش و طمع فقریست حاضر واماده  5 احمد بن ابی نصر گوید بامام رضا ع عرضکردم قربانت گردم برایم باسماعیل ابن داود کاتب توصیه یی نویس شاید از او
طراحی سایت
 
درین بخش تارنما های پرطرفدار در فضای اینترنت را باز‌بینی کرده و تصمیم می‌گیریم که برای هر مورد از آن‌ها چه سیستم رئیس محتوایی پیشنهاد می شود.
پباده سازی مغازه اینترنتییکی مثال های مطلوب برای استعمال از CMS‌ منحصر ساخت سایت مغازه اینترنتی
ساخت سایت دکان اینترنتی حاذق و سریع
طراحی وب مغازه اینترنتی قادر و خوشگل میتواند درهای پیروزی درکسب وکار را برای شما باز و تجارتی جدید را اساس گذاری کند.طراحی وب سایت دکان اینترنتی... بسیار پ
چه قدر برای تبریک گفتن این روز عزیز به غیر تو، سخت معذورم... اصلا جز عرض تبریک به تو، که را بیابم تا بعد از گفتن جمله مبارک باشد؛ آرام بگیرم؟ من نیک دریافته‌ام که بعد از بازگشت از سفر کربلا، اول باید بیایم به زیارت تو... من نیک دانسته‌ام که جز در حرم تو، آرامشی از طوفان فتنه‌های زمانه برایم مهیا نمی‌شود... چگونه بگویم که: -چه قدر دیدن جای خالی جسم تو و نشنیدن صدای دنیایی تو، برای من سخت است؟... می‌دانی چه قدر دوست می‌داشتم که همانند آقا غلامعلی
اول. بیا یک بعدازظهرِ آفتابی بگریزیم. روزی پس از باران، درحالی‌که کسبهٔ بازار با کسالت توی دکان‌هایشان نشسته‌اند از جنوبِ شهر خارج شویم. برویم و برویم تا به دریا برسیم. فکر می‌کنم که دریا شروعِ آرزوست.
آخر. بیا نیایستیم، راه‌های نرفته صدایمان می‌کنند. 
دلم میخواد ازدواج نکنم
اگ کردم بچه دار نشم
دوس دارم نسلم منقرض بشه
هیچی تو این زندگی ارزش ادامه دادن ندار
اشتباه پشت اشتباه
خطا پشت خطا
سیاهی پشت سیاهی
این اسمش زندگی نیس!
سقوط آزاده تو ی چاه تاریک و عمیق
ولی بی انتها!
هرچی عمیق تر تاریک تر
تلخ تر
از سقوط خسته شدم!
یکم استراحت نمیدی؟
مثلا ادم بره کما بیدار شه بیینه سالهاست خوابیده
مثلا ادم شب بخوابه صب پا نشه
تا مدتها پا نشه
مثلا زمان وایسه!
از صحنه بیایم بیرون
بشینیم کنار کاتب سرنوشت یه چای بخ
دلم میخواد ازدواج نکنم
اگ کردم بچه دار نشم
دوس دارم نسلم منقرض بشه
هیچی تو این زندگی ارزش ادامه دادن ندار
اشتباه پشت اشتباه
خطا پشت خطا
سیاهی پشت سیاهی
این اسمش زندگی نیس!
سقوط آزاده تو ی چاه تاریک و عمیق
ولی بی انتها!
هرچی عمیق تر تاریک تر
تلخ تر
از سقوط خسته شدم!
یکم استراحت نمیدی؟
مثلا ادم بره کما بیدار شه بیینه سالهاست خوابیده
مثلا ادم شب بخوابه صب پا نشه
تا مدتها پا نشه
مثلا زمان وایسه!
از صحنه بیایم بیرون
بشینیم کنار کاتب سرنوشت یه چای بخ
دردهای منجامه نیستندتا ز تن در آورمچامه و چکامه نیستندتا به رشته ی سخن درآورمنعره نیستندتا ز نای جان بر آورمدردهای من نگفتنیدردهای من نهفتنی استدردهای منگرچه مثل دردهای مردم زمانه نیستدرد مردم زمانه استمردمی که چین پوستینشانمردمی که رنگ روی آستینشانمردمی که نامهایشانجلد کهنه ی شناسنامه هایشاندرد می کندمن ولی تمام استخوان بودنملحظه های ساده ی سرودنمدرد می کندانحنای روح منشانه های خسته ی غرور منتکیه گاه بی پناهی دلم شکسته استکتف گریه ه
قابلیت و امکان خرید تابلو فرش ماشینی در گونه های و طرح های گوناگون در قیمتی بسیار مطلوب بوسیله دکان مهیا نموده است که‌این تابلو فرش پهنا گردیده از پباده سازی شیک ، نخ بافت صد درصد هیت ست گردیده و ماشین بافت HCI برخوردار است. ارزش تابلو فرش عرضه گردیده به وسیله دکان زر فرش به طور تضمین گردیده پایینترین ارزش نسبت به دیگر مغازه و نیایشگاه های فرش بوده و از شایسته ترین کیفیت نیز برخوردار میباشد که شما میتوانید با خیال و خاطر شل مبادرت به خرید تاب
بسم الله الرحمن الرحیمصورتش خیس اشک بود؛ مژده ای شنیده بود که  قلبش را آرام می کرد.دیگر ترسی نداشت از اینکه خود به ملاقات مرگ رود یا مرگ او را در آغوش گیرد.دقایقی قبل، رسول خدا صلی الله علیه وآله، با او از رجعت گفته بود و از بازگشت مومنان در زمانه ظهور. آن روز سلمان محمّدی از پیامبر شنید که:«آخرین جانشین من، مهدی است.همان که زمانه ظهورش را درک خواهید کرد؛ تو، و هر که مثل تو باشد.و هر که با معرفتی راستین، او را پیروی کند». اشک شوق سلمان روی گونه
همیشه پیش خودم گفته ام که حسی هستاگر چه روی لبت من خطاب هم نشدم
نشد که باشی و باشم نشد ببینمت وبرای  فرصت عشق انتخاب هم نشدم
میان دفتر دل حاضری همیشه  و منزن غیابی یک عکس و قاب هم نشدم
درون شهر شدم کوچه گرد شعر فروشولی  به نرخ زمانه حباب هم نشدم
ببین که واژه ناکام شکل حال من استکه از لب تو لبالب به خواب هم نشدم
زمانه گفت عوض شو به قالبی تازهشنید گوش ولی من مجاب هم نشدم
تو هی عوض شدی و من ولی شبیه خودمبه قلب مثل کویرت سراب هم نشدم
مسیر ناشر مهرت ور
برای قهوه سرد و غذای شب مانده
برای دیدن صدباره ی پدر خوانده
برای آن ها که در تنت مرور شدند
به خاطر آنهایی که از تو دور شدند
به خاطر غزل گیر کرده در دهنت
برای مرده ی جا مانده زیر پیرهنت
برای چاقو دادن به دست های جدید
برای دوست شدن با شکست های جدید
به خاطر همه گریه های نیمه شبی
خدای گم شده در چند جمله عربی 
برای خاطر شعر، این دکان رنگ رزی
برای این ادبیات فاخر عوضی 
به رقص مرگ میان تنت ادامه بده
نفس بگیر و به جان کندنت ادامه بده
یک شب مار بزرگ برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری شد٬عادت نجار این بود که موقع ترک کارگاه وسایل کارش را روی میز گذاشته بود.همنطور که مار گشت میزد بدنش به اره گیر کرد و کمی زخم شد.مار خیلی عصبانی شدوبرای دفاع از خود اره را گاز گرفت.این کار سبب خون ریزی دور دهانش شد و او که نمی فهمید که چه اتفاقی افتاده، از اینکه اره دارد به او حمله می کند و مرگش حتمی است تصمیم گرفت برای آخرین بار از خود دفاع کرده و هر چه شدیدتر حمله کند. او بدنش را به دور اره پیجان
کتاب مسیحایی: مسیح زمانه ات را بشناس!
کتاب مسیحایی : علی مؤذنی
معرفی:
انسان بدون یک مسیح، امیدوارانه نمی ­تواند زندگی کند. روشنایی، پویایی، رشد و حیات با مسیح دوران را نشان می­ دهد.یکی مسیح را در آغوش می­ گیرد تا تمام حیات را در قلبش به جریان درآورد و یکی مسیح را بر دار می ­خواهد، بیابان ­نشین و تنها، تا خودش جلو برود …. تا تو خودت چه بخواهی!
خلاصه:
از تولد حضرت عیسی تا به آسمان عروج کردنشان را نوشته است. نوع برخورد مردم، کاهنین، شاگردان و …
خطاط امروز, خط‌نویس است. خوشنویس نیست. خوشنویسِ دیروز، مجذوب و اهل حال بود. فانی و درویش بود.
از خود گذشته بود. زمانه‌ی ما درویش ندارد، فانی که هیچ. خوشنویس دیروز از یار و خویش
و رفیق می‌برید و گوشه انزوا نشیمن می‌کرد. و چون آشنای دل بود، می‌دانست «که صفای
خط از صفای دل است». پس با نفسِ بد جدل می‌کرد. خط‌نویس امروز طاقت محنت ندارد. با خوشنویس دیروز شوق
به مشق بود. و این شوق آن‌قدر بود که شب‌های تابستان از اول شب تا صباح در مهتاب نشسته
مشق جلی
هوای عشقت ، به سرمنگاه توست ، در نظرمببین که آواره شدمکوی به کو ، در سفرمبده نجاتم ای صنماسیر و در بند تنمبگو چگونه پر زنمکه سر به جنت بزنمرانده مرا ، گناه منتو می شوی پناهمپس از همه جدال هاتو می شوی گواهمبه سان عشق اولین که در ازل ، شناختمبه عشق میرسم به توزمانه بی خود شدنم
اگر کسی روز قبل یک جنسی را پانصد تومان خریده، باید ده درصد به روی آن اضافه کرده و بفروشد . نباید نگاه کند که فردا قیمت آن ششصد تومان خواهد شد. فردی می گفت که گرفتن پول از دست مردم راحت است اما خوردن آن سخت است .
یک نفر نزد آیت الله احمد خوانساری که از علمای بازار تهران بودند آمد و گفت: من یک جنسی را به قیمت صد تومان می خرم. ولی چون بازار کشش دارد آن را دویست تومان می فروشم . آیا این کار اشکال دارد؟ ایشان فرمودند که این مال متعلق به تو است و می توانی ه
داستانک معنوی 

میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته
دیگری برای اینکه از وسوسه نفس شیطانی در امان بماند
از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.

روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند،
برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد
تا در شهر به برادرش برساند.

منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که
غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.

چون قافل
 
گاهی برای خودت هم خط و نشان بکش ...رژیمِ ارزشمندی و غرور بگیر .به دلت اجازه نده هر کار که دلش خواست بکند و با منتِ هرکس را کشیدن ، تمامِ هویت و ارزشت را لگد مال کند .خودت را تحمیل نکن ، بگذار انتخابت کنند !یاد بگیر اگر کسی تو را نادیده گرفت بی هیچ حرف و سوالی ، مسیرت را جدا کنی .خودت را از دوست داشتن و احترام هایِ یک طرفه تحریم کن .آدم هایِ این زمانه ظرفیتِ بیش از حد دوست داشته شدن را ندارند .آدم هایِ این زمانه ، عجیبند ، هرچقدر متواضع تر باشی ، بیش
به اوضاع زمانه می مانداحوال رقاصه ی معروفی که مردان یک شهر خاطر خواهش هستندولیحتی یک مرد هم نمی خواهد با او دیده شودمی ستایم رقاصه رادر مقابل یک شهر می ایستدبه قیمت بی آبرویی یک رنگ استاما دیگرانش دو جا بندگی می کنندنزد آبرو و هوسالهام ملک محمدی
به اوضاع زمانه می ماند احوال رقاصه ی معروفی که مردان یک شهر خاطر خواهش هستند ولی حتی یک مرد هم نمی خواهد با او دیده شود می ستایم رقاصه را در مقابل یک شهر می ایستد به قیمت بی آبرویی یک رنگ است اما دیگرانش دو جا بندگی می کنند نزد آبرو و هوس الهام ملک محمدی
درین سیاه چال زمانه
ندیده ام دل ِ خوش
همیشه حسرت خندیدنی ز دل بوده
صدای قهقهه پر کرده گوش دنیا را
مرا سکوت غم آلوده ای به دل بوده
چنان به بودن دنیا شدیم وابسته
دمی ز رنج زمین و زمان نیاسوده
دلم پر است ز دردی که تاب ِ گفتن نیست
قلم ز دست من ناتوان . زمانه بربوده
سیاه میکنم این نقطه های خط چین را
"رسا" هر آنچه که گفتست
غم ز دل بوده
#گیتی رسائی
چندین صدا شنیده‌ام اما دهان یکی‌ست!گویا صدای نعره و بانگ اذان یکی‌ست!‌یک‌سوی بر یزید و دگرسوی بر حسین،خلقی گریستند ولی روضه‌خوان یکی‌ست!‌افسرده از مطالعه‌ی زهر و پادزهر،دیدم دو شیشه‌اند ولیکن دکان یکی‌ست!‌در عصر ظلم، ظلم و به دوران عدل، ظلم...در کفر و دین مسافرم و ارمغان یکی‌ست!‌در گوش من مقایسه‌ی خیر و شر مخوان،چندین مجلّد است ولی داستان یکی‌ست!‌دزد طلا گریخت ولی دزد گیوه نه...دردا که در گلوی گذر پاسبان یکی‌ست!‌در جنگ شیخ و شاه،
ما که رقصیدیم به هر، سازی زدی ای روزگار
دل به تو بستیم و آخر ، دل شکستی روزگارخوب بودم پس چرا کاتب برایم غم نوشتکی روا باشد جوابم ،با بدی ای روزگار
فارغ التحصیل دانشگاه درد و غصه امبهر شاگردت عجب، سنگ تمامی روزگار
گر برای دیگران مثل بهاران سبز سبزبهر من پاییزی و ،فصل خزانی روزگارمیکنم دلخوش به هرچیزی حسودی میکنیمثل رهزن میزنی، بر خنده ام چنگ روزگار
کاش می گفتی ز آزارم چه حاصل میشودوای عجب بی معرفت ،اهل جفایی روزگار
چون پرنده با چه شوقی ل
روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،فاصله ها درد بیشتری دارند ،میگن دیوونه ام. اما من  یه حالی دارم مثل رؤیا ماندنی  بودم که راهی نشانم دادند ، راهی شدم  از دوری و دیری غمی ندارم زیرا که میدانم زمانه هنری دارد بنام رسیدن . چونان رودی که پیوسته به سوی دریا روان است منم دیر زمانیست راهی منزلگاه عشقم با رهروانی همچون خودم که با هر گام نشانه ای میگذارم بر زمین .زمینی که نه آغاز و نه فرجامش معلوم است بَس که در پَسِ پرده غم و شادی ه
روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،فاصله ها درد بیشتری دارند ،میگن دیوونه ام. اما من  یه حالی دارم مثل رؤیا ماندنی  بودم که راهی نشانم دادند ، راهی شدم  از دوری و دیری غمی ندارم زیرا که میدانم زمانه هنری دارد بنام رسیدن . چونان رودی که پیوسته به سوی دریا روان است منم دیر زمانیست راهی منزلگاه عشقم با رهروانی همچون خودم که با هر گام نشانه ای میگذارم بر زمین .زمینی که نه آغاز و نه فرجامش معلوم است بَس که در پَسِ پرده غم و شادی ه
((به نام خداوند مهربان))
 
((من و علی (ع) پدران این امت هستیم.))
این حدیث را
از پیام آور مهربانی ها (ص) ،
در کتابی خواندم...
 چیزی در قلبم تکان خورد؛
و مرا یاد تو انداخت!
تو هم مهربان پدر زمانه ی ما هستی...
مگر جز این است؟!
که تو صاحب این زمانه ای!  تو مهربان ترین پدری! 
----------------------------------------------------
----------------------------------------------------
 
 دریافتحجم: 3.92 مگابایتتوضیحات: ترانه زیبای صبح امید 

 
در گفت و گو با ایبنا مطرح شد:
بهترین شعرهایی که محمدعلی بهمنی در سال ۹۷ خوانده است.
(تاریخ انتشار: جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۸)
محمدعلی بهمنی با بیان اینکه مهم‌ترین ویژگی یک شاعر این است که نشان دهد در عمق شعرش برای نسل‌های بعد چه دارد، از بهترین شعرهایی گفت که در سال ۹۷ خوانده است.
محمدعلی بهمنی در گفت‌وگو باخبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اظهار کرد:‌ پارسال بیشتر وقتم را صرف مطالعه مجموعه شعرهای مریم جعفری‌آذرمانی کردم و معتقدم که اگر کسی شعرهای او
وقتی عشق به سراغ‌ات می‌آید، رستم دستان هم که باشی زمین‌گیرت
می‌کند؛ از هر چه جز معشوق، جدا می‌شوی و بعدتر دوباره با او سر بلند می‌کنی و به اوج می‌رسی. عشق‌های
این زمانه معلوم است چه حالی دارند، تقلبی و تاریخ‌مصرف‌گذشته؛ سراغ‌ات که بیاید
مسموم می‌شوی و بعدتر بالا می‌آوری روی هر چه و هر که دم دستت است.
با این تفاوت که پس از به‌بودی‌یِ نسبی، دیگر از هرچه عشق و عاشق و معشوق است حذر
می‌کنی و دورشان را خط قرمز می‌کشی.

در این زمانه‌ی مسموم
من شنیدم در مردم همکاریها و محبتها زیاد هست. دکان دار بیرون دکانش در خیابان شیر آب و وسایل شوینده گذاشته که رهگذرها اگر مایلند بیایند آنجا دستشان را صابون بزنند/ خب اینها خیلی با اهمیت است؛ یا فلان پرستار عروسی خودش را عقب انداخته برای اینکه بتواند به این کار برسد؛ یا بعضیها کمکهای مالی مثلاً در مجموع میکنند؛ اینها بسیار کارهای خوبی است/ این درواقع رزمایش عمومی مردمی و دستگاه های ذیربط هست که ان شاءالله امیدواریم دستاورد خوبی برای کشورمان
زمان آزمایش
امام علی
فی تَقلُّبِ الأحْوالِ عُلِمَ جواهِرُ الرِّجالِ، و الأیّامُ تُوضِحُ لکَ السَّرائرَ الکامِنَةَ؛
در دگرگونیهاى احوال و زمانه است که گوهر مردان شناخته مى‏ شود، و روزگار نیّت‏هاى پنهان را براى تو آشکار مى ‏سازد
منبع
بحار الأنوار: ج77، ص286، ح1
روزی حضـرت امیرالمومنین علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ، ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید: 
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید.
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشر
چه میشود این ایام را بر اینه ...
ترک های فراغ و زنگارهای زمانه انچنان در این روزهای پاییز بر دستان خود را بر اینه میگشایند گویی یارای مقاومت آینه در برابرشان نیست...
شاید باید آینه دست باز کند و بگوید
ای ترک ها مرا در اغوش گیرید و این زنگار زمانه مرا در خود محو کنید که شاید شما آن گم گشته ام باشید
شاید این حسرت در این تاریکی فراغ و دلتنگی های شبانه پرده براندازد...
اما باز نه...
هیچ نشد
چه میشود آینه را خدا ... نظری و عنایتی

پدر را مست در میان یارانی ک
به نام خداوند مهربان
 
((من و علی (ع) پدران این امت هستیم.))
این حدیث را
از پیام آور مهربانی ها (ص) ،
در کتابی خواندم...
 چیزی در قلبم تکان خورد؛
و مرا یاد تو انداخت!
تو هم مهربان پدر زمانه ی ما هستی...
مگر جز این است؟!
که تو صاحب این زمانه ای! تو مهربان ترین پدری! 
دریافت فایلحجم: 3.92 مگابایتتوضیحات: ترانه ی زیبای صبح امید

 
داستانی از دیدار امام زمان(عج) با فرد آهنگر
شخصی که مسلط به علوم غریبه بود، توانست در زمان خاصی، مکان حضور امام زمان(عج) را در بازار آهنگران شناسایی کند، و پس از آن به سرعت برای دیدار ایشان راهی محل شد و مشاهده کرد که حضرت در کنار دکانی نشسته است که صاحب آن بی‌توجه به ایشان مشغول نرم کردن آهن است، اما پس از مدتی مشاهده کرد که پیرمرد صاحب دکان به امام زمان(عج) گفت: «یابن رسول الله، اینجا مکان گرمی است اجازه دهید برای شما آب خنک بیاورم».
ادامه مط
در عصری به سر میبریم که در آن مُجرم بودن افتخار است 
و تن فروشی, شغل دست نیافتنی جز برای زیبارویان
و با مسئولینی روبرو هستیم که بخاطر آرامش روانی فرزندانِ 2 تابعیتی شان
آنچنان بی تفاوت و آرام از کنار قوانین پوشش گذر میکنند 
که نکند به دلبندشان در تعطیلاتی که به ایران می آید بد بگذرد!
با مردمی مواجهیم که فرزاندانشان را به دست زمانه سپرده اند 
و می گویند:زمانه عوض شده...سخت نگیرید!
و در این شهرِ پر آشوب
هستند زنانی که با اشکی پر حرارت با همسرانشا
 
گران باش .گاهی برای خودت هم خط و نشان بکش .رژیمِ ارزشمندی و غرور بگیر .به دلت اجازه نده هر کار که دلش خواست بکند و با منتِ هرکس را کشیدن ، تمامِ هویت و ارزشت را لگد مال کند .خودت را تحمیل نکن ، بگذار انتخابت کنند !یاد بگیر اگر کسی تو را نادیده گرفت ؛بی هیچ حرف و سوالی ، مسیرت را جدا کنی .خودت را از دوست داشتن و احترام هایِ یک طرفه تحریم کن .آدم هایِ این زمانه ظرفیتِ بیش از حد دوست داشته شدن را ندارند ،آدم هایِ این زمانه ، عجیبند ،هرچقدر متواضع تر ب
«به تو فکر کردن. خوابیدن و به رخت‌خواب رفتن.به تو فکر کردن. بیداری و از رخت‌خواب بیرون زدن.»..«من می‌تونم بیام شهر تو. زیر پنجره‌ای. پنجره‌ی اتاق تو. نشد؟ پارک محل. داخل کارتن‌ها و خرده مقواها شب را صبح کنم. بی‌ریا. به انتظار.»..«چرا تو را وسطِ روزگاری که تنها باید به آن تف انداخت، زمانه‌ای که الکی‌ است همه‌ی دَک‌وپوز آدم‌هایش، تنها گذاشته‌ام؟»
کسی که دل به هیاهوی آسمان میبست
تو را چگونه بیابد در این زمانه ی پست
در ابتدای کدامین مصیبت جانسوز
در انتهای کدامین حقیقت بن بست
به غیر شوق در آن آستانه چیزی بود
سوای اشک در این آشیانه چیزی هست؟!
صفای آنکه دلش از زبان ما خون بود
ولی به پای سخن های این و آن ننشست
منم! همان که به شوق تو بود پابرجا
منم! همین که به دست تو میرود از دست

محمد صادق امیری فر
در بند مرتضاییم، بی جیره و مواجبما ریزه خوار شاهیم، او صاحب مواهباز باده اش خرابیم، مست ابوترابیمما جای خود که یک عمر، حق بر علی است راغبتکیه زده به کرسی، نزد خدای اعلیبالاتر از رسولان، در سلسله مراتبمعراج تازه رو شد، اصوات وحی از او بوددست خدایی اش شد، وقت نزول، کاتباز برکت وجودش دنیا به گردش آمدخورشید با نگاهش می رفت سمت مغربدر روز سخت خیبر، در جنگ هر دلاورتنها علی است غالب، مافوق کل غالبتا ذکر لب علی شد، یا والی الولی شدشد ذکر عرش رحمن،
سئو در مشهد سرعت رشد مغازه‌های اینترنتی در سال‌های اخیر به قدری زیاد بوده و همچنان رو به افزایش می باشد که سبب ساز به وجود آمدن انواع سیستم‌های تولید مغازه اینترنتی شده است. تمایل افراد به خرید از طریق اینترنت تولیدها و صرفه جویی در وقت باعث شدت دریافت کردن این مسئله شده و مغازه‌ها هم سعی می‌نمایند تا به امداد گونه های ابزارهای بازاریابی اینترنتی گوی سبقت را از یکدیگر بگیرند.seo در مشهداین رشد بی راه فروشگاه‌های اینترنتی در سرزمین ما هم
باسلام
دوستان عزیز لینک کانال تلگرامم رو آخر این پست میزارم که با کلیک روی لینک مورد نظر مستقیم وارد کانال فروشم تو تلگرام بشید.حتما عضو کانال بشید که زود و بموقع از اماده شدن جوجه عروسها و محصولات باخبر بشید.
لینک کانال تلگرام: کلیک کنید

aroos_n@
حال ولی زمانه چه مسکین است!
اجسادمان     چون روزنامه های مچاله      در کوچه های پرت جهان      می پوسند
روزی پیاله را سر می کشم  سر می کشم
لبخند حسن نیت ساقی      آخر مرا خواهد فریفت
 
براهنی
 
زندگی چه مسکین است که ما را از هم دور نگه داشته است.که ما را برده به جاهایی که خودش میخواهد که قدرت نمایی کند.نمیداند دلِ ما بی قرار است و بی مکان!هر جا که بخواهد ما را ببرد ما به بوی گلِ کوچکی برمیگردیم...
 
*عنوان شعری از براهنی است.
یک عده ای هم هستند که تا دیروز همه اش در کوچه و خیابان و بازار بودند و کارهای عادیشان را انجام می دادند. ولی درست از امروز صبح، همزمان با انجام سم پاشی ضد کرونایی، بست نشسته اند در خانه و بیرون نمیروند! به نظرم اینها خودشان کرونا ویروس باشند!
روزگارم بد نیست.
تکه نانی دارم...خرده هوشی...سر سوزن ذوقی.
مادری دارم بهتر از برگ درخت.
دوستانی بهتر از آب روان
وخدایی که در این نزدیکیست:
لای این شب بو ها...پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب...روی قانون گیاه
من مسلمانم .قبله ام یک گل سرخ.
جانمازم جشمه. مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها میگیرم
در نمازم جریان دارد ماه .جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد.گفته باشد سر گلدست
پس از چشم پوشی ۶ ماه از نمایش ی نسل مبدا سری اکتیو ساعت های هوشمند سامسونگ، شرکت زور ای از دوده دوم ساعت های هوشمند خود با شهرت گلکسی واچ اکتیو ۲ رونمایی کرد. سامسونگ داخل نسل قبلی از ساعت های هوشمند خود، حاشیه نویسی چرخان و محبوب را حذف کرد و بوسیله عارض کند افزاری کاربر را با ژست های حرکتی بیشتری آشنا کرد ولی گویا بازخورد های منفی قابل توجه بوده چرا که داخل اکتیو ۲ این توان داخل شکل حاشیه نویسی های لمسی حساس برگشته است.Galaxy Watch Active 2 ازلحاظ طرا
نباید این سحر را از دست داد؛ سحر فرصت خیلی خوبی است. مکرّر عرض کرده‌ایم که اگر ماها از سحر استفاده نکنیم، در این دنیای شلوغ، وقت دیگری نداریم برای خلوت با خودمان، با دلمان، با خدای خودمان؛ واقعاً وقتی باقی نمیماند.
•ما گرفتاریم؛ در این ۲۴ ساعت، چند ساعتش که خوابیم، آن ساعت‌هایی هم که بیدار هستیم، گرفتاریم؛ هر کسی یک مشغولیّتی دارد یا مشغولیّت‌های مختلفی دارد. آن فراغت‌هایی که وجود داشت، امروز وجود ندارد _البتّه نقص زمانه نیست، طبیعت زما
توی این چند وقت درگیر راه اندازی یک وبلاگ و کانال و گروه تلگرامی برای آموزش مباحث نظام مهندسی (رشته تأسیسات مکانیکی) بودم. و البته به آن قضیه جزوه نویسی که قبلا گفتم را پیش می‌برم. تا حالا هفتجزوه نوشتم که جهارتایش منتشر شده. این جزوه‌ای که الان درگیرش هستم(سایکرومتری و تبرید) دارد خیلی خوب و مفصل از آب در می‌آید. 
درآمد؟ بعید می‌دانم اگردرآمدی هم داشته باشد قابل توجه باشد. شاید بعدا منجر به تدریس شود. آن هم البته کسب درآمد از آن هم سخت است ه
به گزارش همشهری آنلاین بوسیله نقل از ایرنا، محمدحسن باقری شکیبایی روز پنجشنبه ۲۸ فروردین افزود: بر بنیاد مطالعه داده ها و اطلس های پیش یابی هواشناسی، گردون بیشتر نقاط استان در ۲۴ شایسته کردن آینده، بی پیرایه تا قسمتی ابری و درون زمانه های بعدازظهر افزایش ابر بلافاصله پیش بینی می شود. وی با تقریر این که از عصر جمعه سامانه بارشی محلی همدان را فرامی گیرد، پیش بینی کرد: این سامانه بیشتر در جانب شمال شرق این استان فعال و بارش های آن در رزن بیشتر
شخصی که مسلط به علوم غریبه بود،توانست در زمان خاصی،مکان حضور امام زمان(عج)را در بازار آهنگران شناسایی کند،وپس از آن به سرعت برای دیدار ایشان راهی محل شد و مشاهده کرد حضرت کنار دکانی نشسته که صاحب آن بی توجه به حضرت کارش را انجام میدهد اما دقایقی بعد مرد صاحب دکان گفت :(یابن رسول الله،اینجا مکان گرمی است اجازه دهید برای شما آب خنک بیاورم)
ادامه مطلب
 
مردی پاکتی به من  داد گفت : فردا اول صبح آن را به اداره می بری و جواب نامه را می گیری ، گفتم : چشم  . می گن سابقه خیاط جماعت بد است و همیشه در دوختن پارچه بد قولی می کند . فردا نگویی خوابم برد و دیر شد اداره باز نبود . فردا نگویی پاکت رو فراموش کردم ببرم ،  فردا نگویی دفتر دار نیومده بود . 
اصلا بیخیال ولش کن پاکتم رو پس بده !
و اما هیچ نگفتم . 
گمرک مشهد 
 
 
همیشه هروقت صحبت از بدحجابی و بی‌عفتی و بی‌حیایی در هر جایی می‌شود، من آن حدیث پیامبر اکرم(ص) را به یاد می‌آورم که مضمونش چنین است: دختران مانند میوه(یا سیب) هستند که وقتی می‌رسند باید چیده شوند و اگر چیده نشوند، تندبادهای زمانه آن‌ها را می‌چیند و خراب می‌کند.
ادامه مطلب
دلم برای تو امشب تنگ است ای گل نرگس!
ببین زمانه چه ننگ است ای گل نرگس!
غمی به گوشه قلبم کمین همی کرده است
زمانه با من بر سر جنگ است ای گل نرگس!
فسرده ام و اینک غمی به دل دارم
غمم به سختی سنگ است ای گل نرگس!
تپید این دل من در هوای دیدارت
بیا که ناز تو برای من همچو چنگ است ای گل نرگس!
اگر تو بیایی بنفشه می خندد!
بهار با تو قشنگ است ای گل نرگس!
       
هممون دور همیم مثل بچگیامون ومن هر لحظه بیشتر بوی غربت رو حس میکنم بوی پاییز و بوی رفتن چهار سال پیش با دل خودم رفتم و امسال با اجبار زمانه میرم و خدا میدونه چقدر تردید دارم درباره ی همه چیز مغزم خسته اس فقط هر روز امیدوارم که فردا روز بهتری باشد و یادگرفتم سکوت کنم و صبور باشم و روی پاهای خودم بایستم .
 
نام فارسی : زمانه دیوانه
موضوع : اکشن , کمدی , درام
مدت زمان : ۱۰۴ دقیقه
بازیگران :  Jeetendra, Shatrughan Sinha, Shah Rukh Khan
کارگردان : Ramesh Sippy
نویسندگان : Robin Bhatt, Javed Siddiqui
خلاصه فیلم: لالا و سورج با هم دوست بودند که به دلایلی با هم اختلاف پیدا می‌کنند. پلیس برای حل اختلاف آنها سعی می‌کند تا با ازدواج پریا دختر لالا و لاهور پسر سورج به این اختلاف پایان دهند اما دایی ناتنی پریا…
ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Tarannom world