اختلال وحشت زدگی حمله حاد شدید اضطراب همراه با احساس مرگ قریب الوقوع میباشد.
مشخصه اختلال وحشت زدگی، حملات و دورههای مجزای ترس شدید هستند.
نخستین حمله پانیک اغلب کاملاً خود به خود است، اما گاهی نیز حملههای پانیک در پی برآشفتگی، فعالیت بدنی، فعالیت جنسی یا آسیب هیجانی متوسطی ممکن است روی دهند.
در ادامه با کلینیک اعصاب و روان هیربد همراه باشید.
بیماری پانیک یا اختلال وحشت زدگی (panic)
بیماری پانیک یا اختلال وحشت زدگی و اختلال آگورافوبیا
تا جایی که همه به یاد می آورند خیابان وحشت را تاریکی در بر گرفته و شب پایدارهمچنان ادامه داشت. اما وقتی ملیون ها عنکبوت از خانه ی شماره ی 5 فرار کردند و همه جا با تار های خفه کننده ی خود پوشاندند خیابان وحشت سیاه تر شد.لوک ریسوس وکلو
در جست و جوی سومین یادگاری پدران موسس خیابان وحشت هستندکه قلب یک مومیایی باستانی است.آن ها به نبرد باعنکبوت های سیاه و غیر عادی می پردازند غافل از این که عالی جناب اتو اسنیر هم در لحظه مصمم به جنگ با آن هاست...
نماز وحشت نمازی است که افراد در اولین شبی که یک مومن از دنیا میرود برای او میخوانند. این نماز موجب تسهیل در امورات شب اول قبر میت میشود. نماز وحشت دو رکعت است و به جا آوردنش مستحب است.
به اعتقاد مسلمانان اموات در اولین شب وفات با عالم قبر و قیامت انس و آشنایی ندارند و این نماز باعث میشود از وحشت آنها کم شود و اموراتشان با سهولت پیش رود. نام گذاری کلمه "وحشت" نیز به همین دلیل است.
یکی از شیوههای خواندن نماز وحشت این است که در رکعت اول بعد
حمله هراس ( وحشت )
حمله هراس یک قسمت شدید از ترس ناگهانی است که در صورت عدم تهدید یا خطر آشکار رخ می دهد. در برخی موارد ، ممکن است علائم حمله وحشت را با حمله قلبی اشتباه کنید.
ممکن است یک حمله وحشتناک را تجربه کنید. یا ممکن است در طول زندگی چندین حمله وحشت داشته باشید. در صورت عدم درمان ، حملات مکرر هراس - و ترس از تجربه آنها - ممکن است شما را به اجتناب از سایر افراد یا اماکن عمومی سوق دهد. این ممکن است نشانه این باشد که شما به یک بیماری هراس مبتلا
از جان ما چه میخواهی دنیا؟ نمیبینی از تمام عائله در دنیا همین یک سر را داریم؟ از جان ما چه میخواهی دنیا؟! دست های پنجه افتابش را قرق کردی و ان ته مانده خون نخشکیده در رگ هایش را مکیدی. من جواب تمام سوالات ارسطو را میدهم. از شب تا سحر پای حرف های ارشمیدس مینشینم و انقدر برای مولانا سماع میرقصم که از شمس و شموس بی نیاز شود. همه کاری میکنم و قسم که همه چیزا را هم اگر بفهمم باز نتوانم فهمید تو از جان نحیف نگارم چه میخواهی؟ مگر پاهایت چه قدر توان دارند
✖️ تونل وحشت یکی از تفریحات مورد علاقه ی منه.همین دیروز اونجا بودم.وقتی از قطار پیاده می شدم به مسئول اونجا گفتم:-هی ، اون دختر بچه ی سفید پوش ، که با بدن بی سر، مارو تعقیب می کرد واقعا ایده ی جالبی بود!اما اون با تعجب منو برانداز کرد و گفت:-کدوم دختر بچه ؟ چنین چیزی توی تونل وحشت نبود!
میدونماون میخواد منو بترسونه?
ادامه مطلب
جمله ای که آقایون از شنیدنش وحشت دارند
بــطور حتم موارد بسیار زیادی وجود دارند که یک مرد هیچوقـت نـمی خـواهـد از زبان همسرش بشنود. "بریم خرید" یـکی از آنهاست. با شنیدن چنین عباراتی متوجه خواهید شـد کـه کل بعدازظهرتان در کنار اتاق پرو خانم تلف خواهد شـد. "تــو مـثـل پـدرت هسـتـی" یـکی دیـگر از این عبارات نـا گـوار اسـت و بـدتـر از آن شنـیـدن " تـو مـثـل پـدرم رفتار مـی کـنـی" اسـت که می تواند به طور جدی مردها را آزار دهـد. در ایـن قـسـمـت چـنـد
در یک رستوران، یک سوسک ناگهان از جایی پر میزند و روی لباس خانمی مینشیند. آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زدن میکند. او وحشتزده بلند میشود و سعی میکند با پریدن و تکان دادن دستهایش سوسک را از خود دور کند.
واکنش او مسری بود و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشتزده میشوند. بالاخره آن خانم موفق میشود سوسک را از خود دور کند. سوسک پر میزند و روی لباس خانم دیگری نزدیکی او مینشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش میشود که همین
سپاه وحشتشب با طلوع ستاره سرخی از غروب , دامنش رابر صحرا گستردانده بود. لشکر خسته, بعد از چند ساعت حرکت از کربلا , اطراق کرده بود. عمر سعد , شمر ابن ذلجوشن , حجّار ابن ابحر , حصین ابن نمیر و عمر ابن حجاج گرد آتشی نشسته وبه پشتی های زربفت تکیه داده بودند در حالی که طبقی از سیب و انگور روبرویشن نهاده شده بود.حجّار به نگهبان گفت:های سرباز!پس کو بریان شتر؟ مگر نمیدانی شکم جنگجویان تاب گرسنگی ندارد؟ابن نمیر گفت:شکم تو با یک شتر سالم هم پر نمی شود.(قهق
دلم میخواد فقط ادمای منطقی و مهربونو بشناسم ادمایی که نگاهشون چشو نوازش میکنه ادمایی که خندشون قشنگ ترین حالت ممکنه. من دیوونه وار وجود همچین انسان هایی رو لازم میدونم در زندگیم،از وجود انسان های تکراری که فکر میکنن همه چیز بهشون مربوطه بیزارم خیلی بیزار شدیدا بیزارم :)از موقعیت هایی که سواستفاده میکنن وحشت دارم ؛خیلی وحشت. امیدوارم همه پرندها برینن رو سر همچین شغال های انسان نمایی..|اطاق خودکشی|
خودم را وارونه روی تخت پیدا کردم. صبح امروز وقتی چشم باز کردم به صورت چندش آوری وارونه بودم. امعاء و احشایم به صورت وحشیانه ای روی بدنم آونگ بودند. مغزم بیرون از پوست سرم بود و موهایم رفته بود به جای مغزم توی کله. رگ و پی های دست و پایم هم دیدنی نبود. از دیدن خودم وحشت کردم؟ بله که وحشت کردم. آدم صورت حیوانی و متهوعش را ببیند چه حسی بهش دست می دهد! جلوی آینه بایستد و به جای روکش زیبایش کثافات درونش را ببیند. آدم را ترس و هراسی در برمی گیرد که نمونه
حمله وحشت چه حسی خواهد داشت ؟
حملات وحشت منجر به بروز انواع علائم نگرانکننده میشود که میتواند برای فردی که این حمله را تجربه میکند ، ترسناک باشد . برخی از مردم دچار ترس از حملات قلبی شدهاند و بسیاری معتقدند که آنها در حال مرگ هستند . برخی دیگر آمیزهای از تردید و یا سرنوشت قریبالوقوع را احساس میکنند . برخی نیز میتوانند حوادث را به شدت خجالتآور بدانند و از گفتن به دوستان ، خانواده و یا یک متخصص سلامت روانی اجتناب کنند .
علایم ح
خانه وحشت
خانه وحشت
اختر شناسان بیشتر از هر زمانی به کشف سیاره قابل زیست دیگری مثل سیاره خودمان نزدیک شده اند. آنها در این راه تعدادی سیاره هولناک پیدا کرده اند. این سیارات دارای شرایط بسیار خشنی می باشند به طوری که حیات را در آن غیرممکن می سازد.
در اینجا تعدادی از ترسناکترین و کشنده ترین سیارات خارجی ارائه شده؛ نقاطی که هرگز آرزو نمی کنید سری به آنجا
قلعه وحشت کیشاز همون اولیه که وارد میشید یه دلشوره باحالی می گیرید و اون نیز به خاطر بدون نور بودن محیط است و اتفاقاتی که به صورت ناگهانی براتون پیش میاد و سبب ساز هیجانتون میشه بخصوص اون موقعیکه طرف با اره برقی تعقیبان میکنه خیلی هم اکنون میده . اگه فراروگریز کنین ممکنه اون موقع از واهمه و هیجان رویکرد رو نادرست برین و از مسیر گم راه بشین و تو ظلمات مطلق به دیوار بخورین و زخمی بشین که بعدش کلی به تکان خودتون میخندین . اگه ف
از آنجایی که واژه ی "ترسناکترین" از واژگان تفصیلی به شمار می رود و در واژگان تفصیلی هیچ قطعیتی وجود ندارد و در این دسته موارد ممکن است از دیدگاه برخی افراد ترسناکترین تعریفی متفاوت از سایرین داشته باشند، لذا صرفاً ترسناکترین اتاق فرارهای جهان تعریفیست از دیدگاه اکثریت که آنها را ترسناکترین اتاق فرار دانسته اند، این بدان معناست که ممکن است برخی از اتفاقی خاص در اتاق فرار به شدت وحشت کنند و برخی دیگر به هیچ عنوان از این اتفاق هیجان زده هم نشو
در تاریکی ناشناخته های ذهن ما کابوس هایی وجود دارد، که از سیاه ترین مناطق تخیل ما سرچشمه می گیرند. و در چنین نا امیدی های غیر قابل تصوری است که وحشت بزرگترین قدرت خود را به دست می آورد. این ترسهای ناشناخته همیشه وسعت اقتدار خود را حفظ می کنند، زیرا هرچه سعی می کنیم آنچه را که در تاریکی آنها پنهان است درک کنیم، هرگز نمی توانیم شکل آن هیولا ها و شیاطین پنهان و چیزهایی را که در آن طرف تاریک هستند را درک کنیم. این ترس ها به شکل عجیبی پنهان و نامحسوس
دیروز 27 ساله شدم. بر خلاف همیشه که روز تولدم را در شبکههای اجتماعی سکوت میکردم، این بار در استوری اینستگرم با عکسهای قدیمی تجدید خاطرات کردم و از حس و حال آن روزها نوشتم. دیدم هرچه عقبتر میروم در عکسهایم خندانترم. روز تولد 26 سالگیام غمگین و گریان بودم. سراپا وحشت. وحشت از 26 ساله شدن! وحشت از 30 سالگی! وحشت از اینکه در زندگیام هیچ کاری نکردهام. امسال به آرامی 27 سالگی را در آغوش گرفتم و به او خوشآمد گفتم. صبح که بیدار شدم فراموش کر
دیشب خواب خانم اُ رو دیدم معلم ادبیات فارسی اول و دوم دبیرستان . خانم اُ هیکل بسیار درشتی داشتن و قد 170 و بسیار رعب و وحشت ایجاد میکردن موقع درس پرسیدن و موقعی هم که کامل درس رو بلد بودی میگفتن برو بشین ولی پررو نشو خلاصه که اسم خانم اُ همواره برای من با رعب و وحشت همراه بود . دیشب خواب دیدم که امتحان ادبیات داریم ولی انتهای امتحان 5 نمره از آناتومی سوال دادن منم هرچی میگفتم خانم شما آناتومی از کجا بلدین میگفتن من دانشجوی پزشکی بودم انصراف داد
وحشت و تعجب و بهت ذهبی از تعداد طرق حدیث غدیر
ذهبی از علمای بزرگ اهل تسنن و دشمنان مکتب اهل بیت علیهم السلام در کتاب تذکرة الحفاظ مینویسد:
رأیت مجلدا من طرق الحدیث لابن الجریر فاندهشت له ولكثرة تلك الطرق.
جلدی از کتاب ابن جریر طبری در مورد طرق و اسناد غدیر دیدم و وحشت زده و شگفت زده شدم از این همه طریق برای حدیث غدیر.
تذکرة الحفاظ، تالیف ذهبی، جلد ۲، صفحه ۷۱۴، چاپ دار الکتب العلمیة
و در کتاب سیر اعلام النبلاء مینویسد:
جمع طرق حدیث غدیر خم فی
معرفی کتاب رمان ساقدوش وحشتکتاب رمان ساقدوش وحشت نوشتهی فاطمه عیوضخانی، اثری خیالی، طنز و ترسناک دربارهی پسر خوشگذرانی به نام آرماند است که همراه دوستانش به سفری میرود و سرنوشتش تغیر میکند.
پدر آرماند که از خوشگدرانی او به سطوح آمده است، یک مهمانی ترتیب میدهد تا پسر خوشگذرانش کمی از این سرخوشی بیهودهاش فاصله بگیرد. هدف از این گردهمایی سر و سامان دادن آرماند بود اما باعث دوستی او با شاهرخ میشود که هر دو پایهی سفر و به قول خودشا
او سعی نمیکند از جنایتی که انجام داده است فرار کند. برعکس، او در حال غرق شدن در حس گناه است. او در حال اندیشیدن به حس مرگ با خود میگوید: این حس با چیزی که در ویتنام داشتم فرق میکند، چون آنجا قدرت انتخاب داشتم.
در روز اعدام وی، موها و ابروهایش تراشیده میشود که باعث میشود او شبیه آدمهای فضایی به نظر برسد. در این روز بیشتر افراد نسبت به هر روز دیگر از زندگی او با او مهربان بودند اما او پر از ترس و وحشت غریزی یک انسان از مرگ است. در حالی که
Artist: Designer Drugs | Music Name: The Terror | Genre: Electro | Released: 2011 | Album: Hardcore/Softcore | Designer Drugs – The Terror
هنرمند: دی زاینر دروگس | نام موزیک: هراس-وحشت-خوف-ترس زیاد | سبک: الکترو | تاریخ انتشار: 2011 | ملیت: آمریکا
دانلود آهنگ (دی زاینر دروگس) Designer Drugs با نام (وحشت) The Terror
ادامه مطلب
مستحب است در شب اول قبر، دو رکعت نماز وحشت برای میّت بخوانند و دستور آن این است:
در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه «آیه الکرسی »
و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره «انّا أَنزَلناه ُ» بخوانند
و بعد از سلام نماز بگویند: «اللّهُم َّ صَل ِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ ابعَث ثَوَابَهَا الَی قَبرِ فُلان ٍ» و به جای کلمه فلان ، اسم میّت را بگویند.
منبع: http://farsi.khamenei.ir
وحشت زدگی میتونه به شدت ترسناک باشه. به خصوص اگه برای اولین بار اونو تجربه کنید. زمانی که برای اولین بار دچار وحشت زدگی شدم , فقط 13 سال سن داشتم و به شدت ترسیده بودم. نمیفهمیدم چه اتفاقی داره برام پیش میاد و نمیدونستم چطور اون اتفاق رو متوقف کنم. بعد از تجربه ی اولین وحشت زدگی , تو اینترنت جستجو کردم تا همه چیز رو در این باره بفهمم. چند سال بعد , نکات و ترفند های زیادی رو پیدا کردم که با استفاده از اونها میشه در زمان وحشت زدگی , از نظر جسمی و روانی آ
بوی خون میآید... بوی باروت.. با هول میدوم در ناکجاآباد، میان ویرانهها... صدای انفجار .. پیش چشمم دانهدانه به زمین میافتند... میلرزند.. جان میدهند.. بچهها گریه میکنند. از میان آژیر و انفجار فریاد میکشم.. از وحشت اشک میریزم و شوری مینشیند به صورت دودگرفته و خاکیام. بچهها را میکِشم.. میاندازمشان جلو. با وحشت میان خرابهها میدوم.. باید سرپناهی پیدا کنم. باید سوراخ امنی پیدا کنم. بچهها را باید زنده نگه دارم. میایستم سرک می
وقتی دلت گرفته است
وقتی خسته ای
وقتی زخم خورده ای
وقتی فکر میکنی هیچکس تو را نمیفهمد
وقتی نمیفهمی
وقتی احساس ناتوانی میکنی
وقتی وحشت زده میشوی
آغوشی هست
که در همه حال دوستت بدارد
که تو را بفهمد
که شکست هایت را به رویت نیاورد
که تمام نقص هایت به اضافهی او، کمال شود
و تمام وحشت هایت آرامش
که از دین و ایمانت نپرسد
که از دانش و کوششت نپرسد
که دلش برایت نسوزد
آغوشی آرام و بی نیاز
آغوشی که امشب هم مثل شب های قبل:
به نوزادان مکیدن میآموزد تا گرسنه
شما به عنوان مشاور در کتابخانه ای در بریتانیا استخدام شده اید. شما به خاطر این موضوع بسیار هیجان زده هستید و همراه با خواهر خود جشنی ترتیب داده اید. اما هنگامی که خواهرتان توسط کتابی اسرارآمیز و خطرناک بلعیده می شود همه چیز به سرعت تغییر کرده و ترس و وحشت تمام وجود شما را فرا می گیرد. حال این وظیفه شماست تا برای نجات او به دنیای ناشناخته ها که سرشار از دلهره و وحشت است سفر کرده و خواهر خود را نجات دهید. اما آیا شما قدرت کافی برای مقابله با اهریم
چرا باید فیلم هیولایی GRABBERS را دید؟ یک فیلم ژانری خوب، تمیز، سرگرم کننده و یک اثری که در سیستم امروزی هالیوود به ظاهر دست نیافتنی است. این فیلم چیزی است که در دهه هفتاد و هشتاد میلادی در هالیوود شبیه به آن زیاد بود، اما حالا در قرن ۲۱ آثار ابرقهرمانی و بلاکباستر های اکشن عجیب و غریب جای آن را گرفته اند و هر از چند گاهی چنین آثاری در بریتانیا دیده می شوند؛ و فیلم هیولایی ایرلندی با نام GRABBERS نمونه ای از آنها است. فیلم کمدی وحشت و هیولایی جان رایت،
عیب گیری فیلم ترسناک The Void«ووید» ( The Void ) احتمال دارد ناامیدکنندهترین فیلم اینجانب تا این لحظه از سال 2017 باشد . ولی چرا؟ خب , تحت عنوان یک کدام از دوستداران سرسخت و دیوانهی سینمای وحشتِ دههی 80 , زمانی فهمیدم فیلمی به نام «ووید» موجود است حسابی ذوق و سلیقه کردم . «ووید» جدیدترین کالا استودیوی مستقلِ «استرون 6» است . استودیویی که از جوانانی درست شده که کودکی و نوجوانیشان را در هم اکنون تماشای فیلمهای کمدی/ترسناک دههی 80 گذرانده بودن
یکی از همکارهام یک ماه دیگه طرحش تموم میشه دیگه نمیخواد تمدید کنه . حرفشم اینه که دیگه نمیتونم شوهرمو راضی کنم که طرحمو تمدید کنم و بیام سر کار .و چرا شوهرش نمیذاره ؟ چون میخواد بچهدار شه . همهی اینها منو به وحشت میندازه .از وقتی وارد محیط کار شدم بیشتر با این واقعیت رو به رو شدم که خانمها برای رضایت شوهرهاشون چه کارهایی که نمیکنن و از چه خواستههایی که نمیگذرن!و خیالبافیهای منو راجب زندگی مشترک نیست و نابود کرده . یبار که باهم شیفت
این روزها همش حرف کرونا است، همه میترسن، همه وحشت دارن. همه از مرگ میترسن من از جهان بدون تو.
اگه مُردم، منو ببخش که تو رو تنها گذاشتم. منو ببخش که تو رو به باد سپردم. میخوام اینو بدونی، حتی در این لحظه هم دلم پر میزنه واسه اینکه یه بار دیگه ببینمت...
امروز تولد تارانتینو از خلاقترین و دوستداشتنیترین کارگردانای هالیووده که خب نیازی به معرفی نداره، داشتم نگاهی به آخرین پستای تبریک تولدش میکردم که چشمم به این عکس و ایدهٔ جالبش افتاد:
عکس مثلاً پوستر تبلیغاتی یک فیلم به نویسندگی استفان کینگ و کارگردانی تارانتینوئه که اسمش ۲۰۲۰ گذاشته شده.
حالا چرا جالب، ازین لحاظ که استفان کینگ معمولاً آثارش تو ژانر وحشت و فانتزیه، و ازونجایی که امسال تمام دنیا تو شوک کرونا رفتن و این ویروس همهگیر
کتاب او در میان ماست : حسین شریعتمداری، نشر کیهان
معرفی:
خیلی غمگین بود وقتی جبرائیل دلیل ناراحتی اش را پرسید فرمود: برای امتم می ترسم ازقیامتشان, جبرائیل دوباره آمد:خدایت فرمود: آنقدر ازامت تو ببخشم که راضی شوی.خواندن این کتاب لحظاتی ما رو گره می زنه به بهترین بنده خدا, همون که مهمترین نگرانی اش خوشبختی مابوده…..
بریده کتاب(۱):
انوشیروان وحشت زده ازخواب برخواست……..همهمه ای مرموزهمه جای کاخ رافراگرفته بود. واهمه ای ناشناخته به جان انوشیروان
نمیدونم این منها چی میگه ؟ دست بکشم توی موهای سرت ؟ آدم وحشت میکنه ؟ دو نفر که تازه با هم آشنا شده اند و هیچ چیزی در مورد هم نمیدونند چرا باید چنین چیزی بهم بگند ... یاد اون دو مورد آقای همجنس باز منو میندازنند که یه مدت مجبور شدم برای فرار از دست شون خط م بیشتر مواقع از دسترس خارج باشه
دانلود بازی Metro 2033 Redux - بازی تفنگی اکشن - بازی اکشن شوتر اول شخص - بازی تفنگی ترسناک وحشت بقا + ترینر
دانلود بازی مترو ۲۰۳۳ نسخه ردوکس / دانلود اخرین نسخه ردوکس بازی مترو ۱/ دانلود کرک مترو ۲۰۳۳ ردوکس/ نسخه فشرده فیت گرل و کورپک و ریلودد Metro 2033 Redux
ادامه مطلب
کارد به استخونم رسیده رفیق ...
هیچ وقت انقد ناامید و حیران و وحشت زده و بی پناه نبودم ...هیچوقتِ هیچوقت
من همه ی تلاشمو کردم ...ولی همه چی بدتر شد
اگر قرار به جواب دادن بود ...بلند تر از اینا بود و نشد
کارد به استخونم رسیده
خیلی خسته ام
همین
✔ بیوگرافی ✔
"علی خدامی" ملقب به "علی سورنا" متولد 27 فروردین 1369 می باشد.وی در سال 1387 فعالیت خود را در عرصه ی موسیقی زیر زمینی شروع کرد.مضمون و معانی اکثر شعر های او برگرفته از غم و اندوهی است که ناشی از زندگی شخصی وی می باشد.به احتمال زیاد رشته ی تحصیلی وی "برق صنعنتی" می باشد."سورنا" در شروع کار خود همکاری موفقی با "بنیامین" ، "فرزان وحشت" و "بازپرس" داشت.در میان سینگل ترک های موفق این هنرمند میتوان به آثاری چون"بخشیده نمیشی" با همکاری "بنیامین" ،"
وحشت گرفته بودتمام وجود اعضای زمین راو خون میگریست آسمانو عشق را کشته بودندفرشتگان گریه میکردندکسی نبود صدای کودکان را بشنودگریهشان را ببیندآرامشان کندقیامت بودعاشورا...
هنگامه اذان ظهر عاشورایی استزمانی که قصهی ما به "سر" رسیدالتماس دعا...
"انس داریم با تو. نخواه که وحشت دنیای آنها، جای زندگی در کنار تو را برای ما بگیرد."
از اینستاگرام حاجآقا مهدیزاده
خ. به یاد هم باشیم، به یاد آدمهایی که کسی رو ندارند یادشون کنه، به یاد اونهایی که احتیاج دارند کسی یادی ازشون بکنه و به یاد من.
هروقت کسی راجع به عشق صحبت میکنه، احساس میکنم قلبم فلجه. احساس میکنم یه سد محکمم که یه تَرَک کوچک داره و یه بچهی شیطون اون رو دیده و به جای اینکه پطروس باشه و بپوشوندش، یه پتک دست گرفته و داره عمیقترش میکنه. احساس میکنم اسفندیارم. از رویینتن بودن به خودم غرّهام، تا اینکه رستم زه کمونش رو میکشه و تیر دو شاخه رو به سمت چشمام روونه میکنه. احساس میکنم آشیلم؛ از فرق سر تا نوک پا فقط یه نقطه ضعف کوچولو دارم و از همونجا ضربه می
توی این چند هفته به تمام وحشتهای زندگیم فکر کردم. یادم میاد بار اولی که سعی کردم خودمو به آرامش دعوت کنم 11 سالم بود. برادر کوچیکترم سرما خورده بود و مادرم برده بودش درمانگاه. بارون مییارید و رعد و برق، خشنترین صداهایی که میتونست رو در میاورد. تمام یک ساعتی که بارون میبارید تنها بودم و از ترس میلرزیدم. اون یک ساعت آخرین باری شد که صدای رعد و برق برام آزاردهنده بود. تنها چیزی که از اون همه وحشت یادمه اینه که به خودم میگفتم:« آروم باش زه
میدونی، وحشت دارم از این که یه روزی یه جایی برم که تو نباشی. بداخلاقیام رو نگاه نکن، بلد نیستم نشون بدم که چهقدر دوستت دارم و شاید اینه یکی از اصلیترین دلایلی که همسنام، رفتنیاشون، ریز رفتنشون رو هم مشخص کردهن و من وقتی ازم میپرسن، میگم نمیدونم. حالا ببینم چی میشه، حالا شاید بعدا.
پ.ن: سرچ میکند: how to show your mom you love her
تو تنهایی فاطمه. تنهای تنها. و اسمت را گویی آفریدهاند تا مخاطبِ وحشت باشد؛ هبوط همزمان ترس و تنهایی. لحظهای که درمییابی جز تو گوشی نیست، و زبانی، و چشمی. و ناگزیر میشوی در شبی که شهر بر ضد صبح آدمیان، با سلاح سمفونی زبالهها به مبارزه برخاسته، تو، خود، تنها، در سیاهی فرو شوی.
آیا بازبمانی، یا برسی.
... حالا نخند کی بخند! آراد با چشمای گشاد شده در حالی که نفس نفس می زد زل زده بود به من ... اصلا یادش رفته بود لباس تنش نیست ... لبشو محکم گاز گرفت و گفت:- می کشمت به خدا ...
اینو که گفت وحشت کردم و پا به فرار گذاشتم ... آراد همینطور که دنبالم می دوید پیرهنش رو از چوب لباسی چنگ زد و تنش کرد ... من بدو ... اون بدو ... رفتم سمت حیاط ... آراگل با چادر نمازش از اتاقش مامانش پرید بیرون و با دیدن ما با وحشت گفت:- وای یا پنج تن! چی شده؟وقت نداشتم جوابشو بدم ... پریدم توی ح
خودم قلبمو درد میارم و از دردش مست میشم. نمیدونم چرا. فقط میدونم این حالِ بد و این قفل زدن رو آهنگای شجریان، این همه خاطره ای که زنده میشه و همه و همه ش رو دوست دارم! خوبیش، همینه که شجریان هیچوقت من رو یاد خاطره ی یه فرد نمیندازه! شجریان فقط یاداور لحظه ست. لحظه و غم و فرار از واقعیت ها. همین هم یه نعمتیه نه؟
دانستنی؟
آیامیدانید؟ احتمال دارد درسال 6000میلادی علم به حدی پیشرفت كند كه خودرو ها دیگر استفاده نشوند و انسان توسط موج برروی زمین باسرعت بالا حركت كند!!!!!!!!!!
آیامیدانید؟ ترانزیستور قطعه ای الكترونیكی است كه توسط این قطعه انقلابی درجهان ایجادشد وباعث بوجود آمدن عصر اطلاعات وارتباطات شد.تمام وسایل الكترونیكی ارتباطی برای ایجاد ودریافت امواج ازاین قطعه استفاده میكنند.
آیامیدانید؟اگر از زمین فراتر وبسیار زیاد دور شویم آسمان ها را به صورت
مردها خیلی سریع تر از دخترها احساساتشون رو develop میکنن.
هرچی مرد ظاهرا بی تفاوت تر و خشن تر باشه بدتره.
این چیزیه که دور و بر خودم میبینم و منو به وحشت میندازه.
به مردها نگاه که میکنی اونها اگه تو رو دوست دارن، ته دلشون میمیرن برات.
شناختن مردها خیلی دشواره.
و وقتی میشناسیشون خیلی ترسناک میشه.
اگر نسخه جدید The Grudge یا کینه به ما چیزی بیاموزد ، احتمالا آن این است که: وقتی یک یا چند روح به شما می گویند "می خواهم چیزی را به شما نشان دهم" ، شما آن را دنبال نکنید. خط زمانی و حتی فهم محتوای درونی فیلم های جو-آن کینه یک و دو و سپس کینه یک و دو ساخته تاکاشی شیمیزو به قدری پیچیده است که شاید اگر آن ها را ندیده باشید متوجه ترتیب زمانی آن ها هم نمی شوید. اما فیلم جدید به نظر یک نیمچه بازسازی به همراه دنباله از از اولین نسخه جو-آن کینه است ، آن هم به سبک
اختلالات اضطرابی از دیدگاه DSM-IV-Rاختلالات اضطرابی از دیدگاه DSM-IV-R
اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند، و اغلب مبهم دل واپسی است که با یک یا چند تا از احساس های جسمی همراه می گردد، مثل احساس خالی شدن سردل، تنگی قفسه سینه، طپش قلب، تعریق زیاد، سردرد، یا میل جبری ناگهانی برای دفع ادرار، بیقراری و میل به حرکت نیز از علائم شایع است. اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریب الوقوع می دهد و شخص را برای مقابله با تهدید اماده می سازد (ک
امروز یه تجربه جالب داشتم
من عاشق والم یا همون نهنگ، میدونم که چقدر موجودات دوست داشتنی هستن،
یکم در موردشان خوندم، انواع اشون، تغذیه هاشون، شباهتشون به دلفین ها و ....
و علاقمندیم بیشتر هم شد و کلی عکس وال برای پوشه بک گراندم ودانلود کردم همین طور اکانت های اینستا مرتبط فالو کردم.
از نظر من وال ها موجوداتی هستند که در حین عظمت و هرکول بودنشون بسیار موجودات مهربون و باهوشی هستند .
اونقدر علاقمند شدم به شخصیتشون که اگر قرار بود اقیانوس خونه
«وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَینا بِها وَ کفی بِنا حاسِبِینَ»[1]
ما ترازوی عدل را در قیامت برپا می کنیم، و به هیچ کسی کمترین ستمی نمی شود، و هر کاری ولو به اندازه دانه ای خردل، آن را حاضر می کنیم و کافی است که ما حساب کننده باشیم.
شاید برخی تصور کنند که برنامه قیامت و حضور انسانها در آن رستخیز عظیم، چون وقایع تلخ دنیوی است. محاسبه ای است که به
طرفِ ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمیکند
کلمات انتظار میکشند
من با تو تنها نیستم، هیچکس با هیچکس تنها نیست
شب از ستارهها تنهاتر است...
□
طرفِ ما شب نیست
چخماقها کنارِ فتیله بیطاقتند
خشمِ کوچه در مُشتِ توست
در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل میخورد
من تو را دوست میدارم، و شب از ظلمتِ خود وحشت میکند
۱۳۳۴
اسباب نماز آیات
۱- اسباب شرعی وجوب نماز آیات عبارت است از: کسوف خورشید و خسوف ماه، اگرچه مقدار کمی از آنها گرفته شود؛ زلزله و هر حادثه غیرعادی که باعث ترس بیشتر مردم شود، مانند بادهای سیاه یا سرخ و یا زرد که غیرعادی باشند؛ تاریکی شدید، فرو رفتن زمین و ریختن کوه، صیحه آسمانی و آتشی که گاهی در آسمان ظاهر می شود.در غیر از کسوف و خسوف و زلزله، باید آن حادثه موجب ترس و وحشت بیشتر مردم شود، و حادثه ای که ترس آور نباشد، و یا موجب ترس و وحشت افراد ناد
گویند عارفی قصد حج کرد.
فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟
پدر گفت: به خانه خدایم.
پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟
گفت: مناسب تو نیست.
پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد.
هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟
پدر گفت: خدا در آسمان است.
پسر بیفتاد و بمرد!
پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟
از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو ب
عشق هم راز غریبی ست در این ظلمت شب
مرگ غمناک شکوفهز تگرگ،
خواهش کاهن یک معبد دوراز کلیسای همان نزدیکی!
دزد راوحشت از بیداری!
بیمِ ماریاز آلودگی طعمه به سم
روزِ وارونه که شب را ماند !
به کجا می رسدمخواب و خیال؟
به کجا می بردم دزد دریایی وجدان هرشب؟!
به کجا می کِشدم ؟!خوابِ آلودهِ به سنگینی سرب
آفرین باد به گلدسته مسجد که مرا کرد بیدارزخواب غم دوشین غریب
#پروین_اسحاقی
جهت خواندن اشعارم به این آدرس سر بزنید parvin58.blog.ir
*گشنمه شام نخورم اتفاقا مرغ سوخاری بود ولی نتونستم میل نداشتم یا هر
چی وقتی به این فکر میکنم که ته اش قرار گشنمه بشم و یه چیز دیگه بخورم
دیگه برام مهم نیس لقمه ی دهنم نون پنیر باشه یا مرغ یا هر چیز دیگه حقیقتا
مات شدم نمیدونم برا چی اینجام چی درسته چی غلط وحشت دارم ز اینکه چشمامو
باز کنم و ببینم 5 سال خطا رفتم اونم در صورتی که بابام قبلا تذکر داره بود
نمیدونم چی پیش میاد ولی هر چی که هس کاش زودتر بیاد چون حسابی منو بهم
ریخته
ترس...
واژه ای کاملا آشنا برایم،که زیاد در زندگیم داشتم و آدم محتاطی بوده ام اکثر اوقات...
ترس از منطبق نبودن نتیجه با افکار و تصوراتم از نتیجه
ترس از اعتماد کردن
ترس از رها کردن
ترس از فرداها
آخر مانده ام که این ترس ها به کجای زندگیم بر می خورد!
در برابرش جسارت...
همه ترس ها را ندید گرفتن
***دیالوگ ماندگار فیلم زیر آب:
_میدونی سخت ترین قسمت تونل وحشت کجاست؟
+نه!
_اونجایی که تو صف منتظری تا نوبتت شه.
از ترسناک ترین کتاب هایی که میتوانم نام ببرم ,کتاب های پزشکی است و قسمت ترسناکش آن جاست که هی بیماری هارا میخوانی و میبینی همه ی آن علائم را داری! کتاب که تمام میشود تو می مانی و چیزی که مثل خوره ذهنت را میخورد :چطوری با این همه بیماری هنوز زنده ام:) البته می گویند چنین توهم هایی بین همه ی دانشجویان علوم پزشکی رایج است پس جدی اش نگیرید!
تمام مدت جلوی چشمم بودند
بالای سر بچهاش نشسته بود و بدترین فحشهای عالم را به او میداد، تهدید میکرد او را میکشد و چشمهای دخترک سهساله پر از وحشت بود
تنها جرم او شیطنت کودکانه و بیشفعال بودن است که آن هم تقصیر مادر است
هربار به روستا سفر میکنم و در این خانه هستم، این رفتار را میبینم و زجر میکشم، کاری از دستم برنمیآید
دلم برای هردو میسوزد
به آینده این بچه فکر میکنم و میلرزم
به تمام بچههایی فکر میکنم که میتوانند کو
تمام روزم رو به این امید سر میکنم که ساعت دوازده نیمه شب بشه،لای پتوی چرک مُردم بلولم و خواب از این دنیا رهام کنه...
~دیشب با جدیت از این حرف میزدم که باید بعد امتحان دستیاری بجنبم و زود شروع طرح بزنم تا قبل شروع رزیدنتی کمی پول در بیارم و از این فلاکت در بیام...خندید و گفت یعنی دیگه مطمئنی که قبول میشی?...یک لحظه وحشت کردم و با حیرت نگاهش کردم...خدای بزرگ من از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم...
من میترسم، خیلی خیلی میترسم
من از دنیای آدم بزرگها میترسم
دنیایی خاکستری، بیرحم، خطرناک و پر از دروغ
دلم نمیخواهد جزئی از اینجا باشم، دلم میخواهد فرار کنم به سرزمینی دور و رنگی
من دلم نمیخواهد بزرگ شوم و جزئی از آنها باشم
دوست دارم با کسی از این ترس و نگرانی صحبت کنم
اما
همه شما آدم بزرگها احمقانه میپندارید و زاییده خیالات
بیخبر از این که این آدمها چقدر موجودات وحشتناکی شدهاند
نشستم واحدامو براشون میگم:)) باکتری. ویروس. فیزیو. آناتومی سروگردن. روانشناسی. یک مشت قولِ موجود در ترم دو!:)) هرچی بیشتر میگفتم بیشتر وحشت میکردن و برام ارزوی صبر میکردن. اصرار شدید که از همون اول ترم درس هرروز همان روز باشه ماجرا!:)) و بخونم جدی که بتونم پاس کنم. غمگینم . ولی چاره ای هست؟ نیست.
+ اتاق جدید بی نهایت سوت و کوره. ولی عوضش امکاناتش بیشتره و تمیز تره. باید کنار بیام این یه ترمو. نمیدونم واقعا:))
ابن منذر گوبد خدمت حضرت صادق ع از وحشت ترس. و اندوهاز تنهایی. یاداور شدم فرمود ایا شما را اگاه نگنم بچیزی که هر گاه انرا بگوبیدنه در شب و نه در روز از تنهایی نترسبد وال ابنست وبسم الله و با لله و توکلت علی الله وانه من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قدجعل الله لکل شی. قدرا اللهم اجعلنی. فی امایک و فی منعک. پس فرمود بما. رسیده که مردی سی. سال ابن دعا را میخواند ویک. شب. ترک کرد همان. شب اورا. عقرب گزید
مواردی که باید جدی گرفته
رعایت اصول بهداشت و اخلاقی در جامعه و خانواده
ویروس کرونا که یک ویروس چینی شناخته شده است تقریباً یک هفته بیرون از بدن می تواند زنده بماند.
شرایط سختی است ولی نباید خودمان را ببازیم و یا باعث دلهره و وحشت بیشتر در جامعه و خانواده خودمان بشویم.
با شایعه پراکنی و بزرگ نمایی های پیش از حد فرزندان خودتان را وحشت زده نکنید.
جاهای شلوغ و پر رفت و آمد دور هم جمع نشوید.
از دست دادن و روبوسی یکدیگر خودداری کنید.
در ک
نمیدونم کجایی و در چه حال ... چون اصلن مهم نبوده و نیست و نخواهد بود برام ....
ولی بعضی وقتا یه اتفاق هایی تو زندگیم می افته که نمیدونم چرا فکر میکنم از دعاهای توئه!!!
اما بعد میگم ...:. خدایا مگه میشه ؟ باید خواسته دو طرفه باشه که جواب بده یا نه ؟
و بعد باز بخاطر نوع دعای خودم شک میکنم .... شک نه وحشت میکنم ....
نه دلم میخواد بدونم .... !!!
نه دلم میخواد ندونم.... !!
فقط میترسم و از این حال سوالی خودم متنفرم
اما فقط از خدا از ته ته ته دلم میخوام که دیگه دع
۱- فرمایش امام زمان عج است که بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج،که همانا آن فرج شما است.
۲- سبب زیاد شدن نعمتهاست
۳-اظهار محبت قلبی به امام زمان عج
۴- از نشانه های انتظار است
۵- مایه ناراحتی و وحشت شیطان لعین
۶- زنده کردن امر ائمه اطهار
۷- تعظیم خداوند و دین خداوند است
۸- ادا نمودن قسمتی از حقوق آن حضرت
۹- نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان
۱۰- حضرت صاحب الزمان در حق قرائت کننده دعای فرج دعا می کند
هنوز بخوبی رئزی را که یک سوسک بزرگ با چنگک های چندش آورش به موهای همکارم آویزان شده بود، در حالی شروع به جیغ کشیدن کرد که همه ما به سمت او برگشتیم؛ ما هم مانند او ترسیده بودیم. هیچ وقت پاهای درازش که همچون عنکبوت به موهایش آویزان شده بود و برق چندش آور بالهایش و از همه بدتر صدای ترسناک چرق چرقش را فراموش نمی کنم. یکی از همکارانمان به سادگی بدون اینکه ترس از سوسک داشته باشد آنرا با دستش از موهای همکارم گرفت و از پنجره به بیرون پرتابش کرد.
چه چیزی
حملات وحشت زده ، هجوم ناگهانی و شدید ترس ، وحشت و یا اضطراب هستند . آنها سخت هستند ، و همچنین علائم فیزیکی و عاطفی هم دارند .
بسیاری از افراد با حملات پانتیک ممکن است به سختی نفس بکشند ، به شدت عرق کرده، میلرزند و احساس میکنند که قلبشان فشرده میشود.
برخی افراد همچنین درد قفسهسینه و احساس جدایی از واقعیت یا خود را در طی یک حمله وحشتزده تجربه خواهند کرد ، بنابراین آنها فکر میکنند که دچار حمله قلبی شدهاند . برخی دیگر احساس میکنند که
اینقد به خاطر دیروز ناراحت بودم که از صبح شدن و حاضر شدن وحشت داشتم ولی چقد تو خوبی دختر. دخترم شب ۱ ساعت زودتر خوابید صبح خودش درحال دست زدن بیدار شد وقتی رفتم تو اتاق دیدم نشسته تو جاش دست میزنه. بعد در حال نی نای نای حاضر شد داروشو بدون خون و خونریزی خورد. با کمک کلیپ آقا خرگوشه لباس پوشید . تو مهدم فقط خودش تنها بود میتونه راحت بازی کنه و بخوابه. خداروشکر
این بیماری واقعیت هایی داره:1.شیوع بالا2.حاد شدن افرادی که مشکل تنفسی و یا بیماری زمینه ای دارند3.رعایت بهداشت و جلوگیری از انتشار هم به وضعیت جامعه کمک می کنه
اما دو چیز قطعیه که جنگ رسانه ای:
1-ایجاد رعب و وحشت بین مردم و تشدید بیماری2-حمله به دین و مذهب و قم هراسی
حواسمون به توصیه های بهداشتی پزشکان باشهو از جنگ رسانه ای دشمن هم غافل نباشیم.
ان شاالله همیشه سلامت و شاد و خوشبخت باشیدو این وضعیت بزودی به سلامت رد بشه.
من از اونایی ام که همیشه خودم رو تصور می کنم دارم برای یه نوجوون درد و دل می کنم...مطمئنم اگه روزی به اون بچه بگم اینترنت رو از ما قطع کردن و دلایلش رو شرح بدم وحشت می کنم...البته قول میدم هیچ وقت تو این خراب شده هیچ موجود زنده ای رو به دنیا نیارم و اگر خدایی نکرده موفق به رفتن نشدم حتما یه بچه از یتیم خونه واسه خودم میارم، شایدم از خانه سالمندان یه پیرزن غرغرو برای پر کردن تنهایی خودم البته اگر وضعیت مالیم پیشرفت کنه و اون آدم بتونه کنارم زن
همیشه آن بیتی که میگفت " مرغ از قفس پرید، ندا داد جبرئیل،،،اینک شما و وحشت دنیای بی علی " تنم را میلرزاند. خیلی برایم بیت دردناکی بود. خیلی سنگین بود. نمیفهمیدم. واقعا نمیفهمیدم آدم ها چه طور ممکن است بعد علی زنده مانده باشند. نمیفهمیدم چه طور شیعیان آن داغ را تاب آوردند و بعد علی به زندگی برگشتند. نمی فهمیدم چه طور میشود بعد از آن حادثه باز مثل هر روز بیدار شد، کار کرد، شبها به بستر رفت و خوابید. قضیه وقتی پیچیدهتر میشد، که مید
در بغض فرو رفتهدر وحشتِ تنهایییک گوشه در این عالمیک گوشه ی تنهایی
یک گوشه در این عالمصد بار ترک خورنصد بار دعا کردنیک روز تو می آیی...؟!
صد بار دعا کردندر حسرتِ این تفهیممستغرق این اغماافسوس ، نمی آیی...
مستغرق این اغماسرگرمِ کسی بودنسرگرم شدن با توسرگرمِ تن آسایی
سرگرم شدن با توسرمست شدن از هیچهی جرعه از این خالیهی فرضِ تو اینجایی...!
هی جرعه از این خالیهی فحش به هر چیزیمبهوت و فروماندهیک مرده ی سرپایی
مبهوت و فروماندهمبحوس شده در خو
اگر قرنطینهی مورد نیاز برای کرونا اونی باشه که تو فیلمهای چینی میبینیم بعید میدونم بشه تو ایران مهارش کرد. به نظرم ما زیرساخت چنین عملیاتی رو نداریم. نه زیرساخت اجرایی و نه زیرساخت فرهنگی و اجتماعی. احتمالا باید منتظر باشیم بیماری تو کشور منتشر بشه و خودش جمع بشه بره پی کارش. این وسط فقط کسانی که موفق بشند قرنطینهی شخصی و خونوادگی خودشون رو درست انجام بدند مصون میمونند. به نظرم بهترین کار آموزش و تبلیغ این نوع قرنطینهست.
و اگر اط
این مسئله جدیدی نیست. اولین باری نیست ک تجربه ش می کنم. ما این داستان رو زیاد با هم داشتیم و هیچوقت برام عادی نشده. نمی دونم تو چطور تجربه ش کردی، چطور باهاش کنار اومدی. مسئله ای ک هست اینه ک، بیشتر از خودش از تاثیری ک داره روم میذاره وحشت کردم. همه چیز رو بهم ریخته، خوابیدنم، خواب هایی ک میبینم. منظورم از خواب، کابوس نیست. یه چیز جدیده، تاحالا این سبکش رو ندیده بودم و خیلی عذاب دهنده س. برام ساعت ها طول می کشه و همه مغزمو له و لورده می کنه، مث یه ف
تیکه تیکه خوندن آمار بالاخره تمام شده و بعد از اتمام دور اول گرچه نمیتونم هنوز تست هاش رو جواب بدم اما خودم رو اینطور آروم میکنم که نگران نباش،فعلا درحال قلق گیری هستی...باید اکسترای فارما رو شروع کنم اما ازش وحشت دارم.از اینکه چطور این حجم رو بخونم و اصلا چه تضمینی وجود داره بعد از خوندنش بتونم اون شش سوال دستیاری رو جواب بدم?
از نورو هم وحشت دارم...از درس هایی که مدتهاست نخوندمشون و با فکر بهشون توی این ماراتون احساس ضعف میکنم...اما من نباید ا
با نزدیک شدن به پایان سال ۲۰۱۹ میلادی، پرونده ی بازی های امسال هم کم کم دارد بسته می شود. دیگر کمتر کسی منتظر بازی های جدید و درجه یک است و در عوض همه منتظر انتخاب بهترین بازی سال و معرفی بازی های سال بعد هستند. به همین دلیل هم از اواخر ماه نوامبر تا آخر دسامبر، معمولاً سازندگان بزرگ بازی منتشر نمی کنند و بقیه ی سازندگان هم ترجیح می دهند یا بازی خود را تا نوامبر منتشر کرده و به هایپ مراسم انتخاب بهترین بازی سال برنخورند و یا آن را برای سال جدید
با نزدیک شدن به پایان سال ۲۰۱۹ میلادی، پرونده ی بازی های امسال هم کم کم دارد بسته می شود. دیگر کمتر کسی منتظر بازی های جدید و درجه یک است و در عوض همه منتظر انتخاب بهترین بازی سال و معرفی بازی های سال بعد هستند. به همین دلیل هم از اواخر ماه نوامبر تا آخر دسامبر، معمولاً سازندگان بزرگ بازی منتشر نمی کنند و بقیه ی سازندگان هم ترجیح می دهند یا بازی خود را تا نوامبر منتشر کرده و به هایپ مراسم انتخاب بهترین بازی سال برنخورند و یا آن را برای سال جدید
با نزدیک شدن به پایان سال ۲۰۱۹ میلادی، پرونده ی بازی های امسال هم کم کم دارد بسته می شود. دیگر کمتر کسی منتظر بازی های جدید و درجه یک است و در عوض همه منتظر انتخاب بهترین بازی سال و معرفی بازی های سال بعد هستند. به همین دلیل هم از اواخر ماه نوامبر تا آخر دسامبر، معمولاً سازندگان بزرگ بازی منتشر نمی کنند و بقیه ی سازندگان هم ترجیح می دهند یا بازی خود را تا نوامبر منتشر کرده و به هایپ مراسم انتخاب بهترین بازی سال برنخورند و یا آن را برای سال جدید
“مهم نیست تا کجا فرار کنی. فاصله هیچ چیز را حل نمیکند. وقتی طوفان تمام شد، یادت نمیآید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتّی در حقیقت مطمئن نیستی طوفان واقعاً تمام شده باشد. امّا یک چیز مسلّم است. وقتی از طوفان بیرون آمدی دیگر همان آدمی نیستی که قدم به درون طوفان گذاشت.”من توانایی خاصی دارم :/ تو این روزا فقط توانایی رو تو نامرئی شدن، سفر تو زمان، قدرت بیش از حد و چیزای دیگه می بینن ولی دنیا عجیب تر از اونیه که ما تصورشو می کنم... خب بذا
داشتم فکر می کردم پیش خودم که من از عشق وحشت دارم. یعنی همیشه وحشت داشته ام . و هنوز هم دارم . حالا بگویی دوست داشتن یک چیزی. بگویی دوستی کردن، یک چیز معقول تری. ولی عشق ، نه نه نه.
ولی بلا فاصله فکر میکنم پس اینهمه آدمی که عاشق شده اند و عاشقی کرده اند، به چه دل و جراتی همچین کاری کردند؟ چطور نترسیده اند؟ چطور توانسته اند؟ بعد به خودم می گویم یا دل شیر داشته اند خیلی، یا اینکه از اساس نمی دانستند قرار است چه بلایی سرشان بیاید.
خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد؛ نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.
درشتی و نرمی بههمدر به است
چو فاصد که جراح و مرهمنه است
درشتی نگیرد خردمند پیش
نه سستی که ناقص کند قدر ِ خویش
نه مر خویشتن را فزونی نهد
نه یکباره تن در مذلّت دهد
شبانی با پدر گفت ای خردمند
مرا تعلیم ده پیرانه یک پند.
بگفتا: نیکمردی کن نه چندان
که گردد خیره گرگ ِ تیز دندان
#یادمـبمونه!
سعدی
✍استادحاج داوداحمدپور
بسم الله الرحمن الرحیم
امام سجاد علیه السلام :اگر همه مردم از شرق تا غرب عالم بمیرند همین که قران با من است هرگز احساس وحشت و تنهایی نمیکنم شهید شریف اشراف طی 10 سال قرآن را رونویسی کرده و کاتب قرآن می شود.
ادامه مطلب
خب فهمیدم که من نسخه نصفه نیمه رو گرفته بودم و درواقع کتاب حدود 1400 صفحه هستش و خوشبختانه نسخه کامل هم سریع پیدا شد :/ کاش از خدا یه چی دیگه می خواستم... از صبح همه به خونمون حمله کردن و مهمون داشتیم، عصر هم بلای خانمان سوز سرمون نازل شد و خاله م با نوه ش اومد خونمون. نوه ش یه بچه سوسول و پررو و تقریبا وحشیه. خاله من انتظار داره که همه دنیا دست نگه دارن و از این موجود ظریف و شکننده مراقبت کنند. درسته که بچه هستن ولی این مورد حتی طاقت یک لحظه بدون باری
سریال خواب زده
سریال خواب زده با کارگردانی سیروس مقدم و تهیه و تنظیم کنندگی الهام غفوری و نویسندگی سعید نعمت الله در حالا ساخت و اماده سازی برای نمایش در شبکه خانگی میباشد .سریال که گفته می شود در آن ریحانه باتقوا دومین تجربه بازیگری خویش را توشه دیگر به نمایش خواهد گذاشت .این سریال اکنون در سطح تصویر برداری است و در ژانر وحشت و ترسناک ساخته میشوداین سریال در سه فصل برای شبکه نمایش خانگی ساخته خواهد شد و درحال حاضر در سطح
چشمها پرسش بیپاسخ حیرانیها
دستها تشنه تقسیم فراوانیها
با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم
داغهای دل ما، جای چراغانیها
حالیا! دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی است در این بیسر و سامانیها
وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی!
ای سرانگشت تو آغاز گلافشانیها!
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزلها و غزلخوانیها...
سایه امن کسای تو مرا بر سر، بس!
تا پناهم دهد از وحشت عریانیها
چشم تو لایحه ی روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پر
یادم نمیاد پارسال دقیقا چه زمانی بود ولی همین حدودا بود با وضعیت داغون و آشفتع شب از خواب بیدار شدم
حتی تو خوابم وحشت کنکور و نتیجه اش رو داشتم بند شدم هر چی تجربه خوب تا الان داشتم در درس رو نوشتم
ریاضی رو فلان کردم فلان شد زیست رو فلان کردم فان شد برای بعضی درس ها چند تا تجربه نوشتم و اینا
یکم حالم بهتر شد ولی وقتی خوندم متنم رو بی نهایت بهتر شد
راهم رو فهمیده بودم
ادامه مطلب
یاسمنِ عزیزدلم،
از دلِ وحشتم از دنیایی که بدون تو هم جریان خواهد داشت برایت مینویسم. جهانی که با ما گاهی بسیار بد تا میکند و با همه ناچیزیاش، من را تا سر حد مرگ ترسانده است.
به من بگو این چندمین شبی است که برایت قبل از خواب یادداشتهای شیطان را نمیخوانم؟ آخ، که حسابی حسابِ این روزهای تلخ از دستم در رفته است. هر روز بارها روزهای رفته و باقیمانده را میشمارم، اما تلخی آنها آنقدر مداوم شده است که تمایز دادن دیروز از امروز گاهی برایم
بی تو
خودم را بیابان غریبی احساس میکنم
که باد را به وحشت میاندازد
جویبار نازکی
که تنها یک پنجم ماه را دیده است
زیباترین درختان کاج را حتا
زنان غمگینی احساس میکنم
که بر گوری گمنام مویه میکنند
آه
غربت با من همان کار را میکند
که موریانه با سقف
که ماه با کتان
که سکته قلبی با ناظم حکمت
گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم
که مرگ در آن رخ میدهد
پیراهنم بی تو آه
سرم بی تو آه
دستم بی تو آه
دستم در اندیشۀ دست تو از هوش میرو
چند وقت پیش یکی از بچه ها که ازدواجم کرده(!) بهم پیشنهاد کار داد:
مراقب سالن مطالعه کنکور ، 3 روز در هفته + جمعه ها هفته درمیون، از ساعت 15 تا22 : ماهی 350 تومن!
+ روزایی که تا 4 کلاس دارم، کلاس + ناهار رو چیکار کنم؟
+اصلا برم؟ نرم؟
به نظرم به زندگی نظم میده و حداقل از این وضع درمیام!
و مجبور میشم روز درمیون درس بخونم! آخر هر کورس به وحشت نمیوفتم از دیدن جزوه ها!
چیکار کنم؟
یه نفر تو زندگیم هست که از فکر نبودنش غرق وحشت میشم...
یکی هست که به خاطرش از دنیا میگذرم...
یکی هست که...بهش اعتماد دارم...
خوشحالم که این یه نفرو پیدا کردم...کسی که لبخند زدنو بهم یاد داد...
بهم فهموند قدرت واقعی چیه...
باعث شد بفهمم هنوزم ترسو ام...
و از همه مهم تر...
کسی که
"تنها ساکن قلبمه"
دو نکته:
1. ماشالا دخترای ایرانی کانادا چقدر گرگ هستن! هر کدوم یه گرگی هستن واسه خودشون. آدم وحشت میکنه با اینها دوستی کنه. طفلک پسرای ایرانی.
2. من نمیدونم چرا اغلب بی سوادها و احمق ها جزو اقوام و فامیلای منن. تو بذار روز پزشک برسه، بذار طرف دکتر بشه، بذار مدرک پزشکی شو بگیره. بذار طرحشو بره، بعد بیا بگو روز پزشک مبارک.
یه حس نژادپرستی، دکتر پرستی، مهندس پرستی، دکترا پرستی، مقام پرستی، در وجود ما هست که خیلی خسته کننده هست.
یکی از دغدغه های ملت دور و بر من،
اینه که میگن ماه مارچ-اپریل (از هر کدوم یه تیکه) که داری میری خونه،
هواپیماتو میزنن.
میگم بابا هر روز نمیزنن که. میگن نه نرو.
والا من تصمیمم اینه با اتوبوس برم ترکیه برگشتنی (احتمالا دیگه هیچ پروازی کاور نکنه).
همه رو نمیزنن که.
میرم ترکیه ازونجا میام یا میرم اروپای غربی شمالی و میام اینجا.
هواپیمایی که میخواد وارد خاک بشه رو هم که نمیزنن.
ملت گیر هستنا.
به هر حال اگه مردم، بدونین که دوستون دارم. و لطفا عکس های
بچه ها که توی روستا طرح میگذرونن و چندتایی نزدیک هم هستن گویا دور هم جمع شده بودن،پیام دادن حرفت شد دلمون برات تنگ شده،هروقت موبایلت رو روشن کردی زنگ بزن...موبایلم روشن بود،زنگ زدم و حرف زدن خوشحالم کرد...اما چه خوبه که دانه های دلمان پیدا نیست وگرنه دونستن اینکه دل من براشون تنگ نیست خوشحالشون نمیکرد.
*آزمون نفرولوژی.جامعه آماری صد و هفتاد و نُه نفر:نفر اول...آزمون دوم،جامعه ی آماری ششصد و هشتاد نفری،نفر شانزدهم...
*امروز از فکر اینکه سه ماه و
مغولان در سرزمینهایی که تصرف و اشغال میکردند فقط اقلیت کوچکی را تشکیل میدادند ؛ هرگونه نرمی و ملایمت برای ایشان مصیبتبار و بدفرجام میبود ، برقراری حکومتِ وحشت ، هرچند نفرتانگیز اما [برای آنها] ضرورتی نظامی بود . بهعلاوه باید به یاد داشت که چنگیزخان امپراطوری بزرگی را پایهگذاری کرد که در زمان حیاتش آرامش تاتاری بر آن حاکم بود و چنانکه گفتهاند در قلمرو او زنی با کیسهی پر از طلا میتوانست از اینسو به آنسو سفر کند بیآنکه
سلامممم
تولد دوستم نزدیکه و من میخوام به جز کادوی اصلی بهش از این شیشه ها بدم که توش نوشته میزارن و تزئینش میکنن اما نمیدونم چی بنویسم توش =/ مثلا میخوام از این چالشا باشه که بگه امروز فلان کارو بکن یا جمله های شاد کننده یاهر نوشته جالب دیگه ای
کسی ایده ای داره؟ چه برای چالش چه جمله یا کار دیگه ای که میشه کرد (راستی میخوام تو این شیشه ها باشن منتها سایز بزرگش) :
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید.
- دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم.
به کجا چنین شتابان؟
- به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم.
- سفرت به خیر اما
تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفهها، به باران
برسان سلام ما را.
م. سرشک
هزار فرسنگ نفرینشب نامه: دوم ژانر: وحشت ، رازآلود نویسنده: سیماتوجه: 15+
از ورودی بیمارستان که رد شدم احساس سنگینی کردم تمامی خاطرات اون شب ۱۰ سال پیش تو ذهنم مرور می شد مشتاق بودم ببینم که آیا سونا اون رو دیده یانه؟ چیزی که توی مسابقه و بازی قرار شد با رفتن به اون اتاق لعنتی ببینتش! نمی دونستم چه شکلیه اما با اتفاقی که برای سونا افتاد مطمئن بودم که دیدتش ، اون شیطان رو دیده!......از آسانسور خارج شدم جو سالن خیلی سنگین بود می تونستم جک ، ماریا ، ما
انگار کن که شب، در ظلمت دریا، در میانه آب، تخته پارهایست بر موج.
کجاست و به کجا میرود؟ نمیداند.
ایستادن و ماندن و فهمیدن هم نمیتواند که توان و اختیار ندارد. که بیمعنی است در آب یک جا ماندن، که میبرد تو را به هر کجا که خواهد...
آن تخته پاره، منم. گیج و گنگ و منگ. پریشان و گمشده و غرق.
نه به این سویم نه به آن سو. و نه توان ماندن دارم در میان این دو سو.
طوفان است و گرداب و شب و وحشت.
خورشید را در کجا جستوجو کنم؟
این شب چرا سحر نمیشود؟
ترس در طوطی های غیر فعال
به خاطر داشته باشید طوطی هایی که دارای اسباب بازی های فراوان برای جویدن می باشند و به جای بازی های فعال و فکری مدت زیادی را به بازی با آن ها می پردازند،
مشاوره و آموزش درمان بیماری پرندگان زینتی
دچار افزایش رفتار های درونگرا و کاهش اعتماد به نفس و فعالیت می گردند و همین نکته یکی از عوامل افزایش وحشت در پرندگان می باشد. به علاوه رژیم غذایی محدود و نامناسب و خواب ناکافی، یا قرار گرفتن در قفس کوچک باعث بازگشت واکنش های
جواب ارشد اومد دانشگاه تهران قبول شدم خیلی خوش حالم خیلی زیاد آرزوی چندین سالم بالاخره به حقیقت پیوست .
هر آرزوم که واقعی میشه آرزوی جدیدی شکل میگیره که خیلی بزرگتر از اولیه و گاهی وحشت میکنم که دارم به کجا میرم مدام انتظارم میره بالا و من همین الانم به اندازه کافی خسته هستم نمی دونم قراره تا کجا پیش برم.
سال 98 دارد از نفس می افتد پس از آنکه بسیاری را از نفس انداخت.
سالی که اگر کتاب بود نه در تخیل ژول ورن می گنجید و نه در مخیله جرج ارول.
سالی که اگر نقاشی بود اکسپرسیونیسم بود و اگر فیلم بود تم آخرالزمانی در ژانر وحشت داشت.
سالی که بیمش از امیدش و خوفش از رجاءش بیشتر بود.
هر دم دردی از پیِ دردی ای سال / با این تن ناتوان چه کردی ای سال / رفتی و گذشتن تو یک عمر گذشت / صد سالِ سیاه برنگردی ای سال!
+قیصر امین پور
امیدوارم روزگار بهتری در سال جدید داشته باشی
جنگ ، خون ، مرگ ، عزا ، اضطراب ، ترس ، نا امیدی ، غم ، سوز ، وحشت ...
هزاران واژه ی تلخ لبریز شده در روز هایمان ، در سال های جوانی مان ، و گویا هیچ راه نجاتی یا حتی فراری نیست ! اعتراض میکنی ؟ میمیری ! درس میخوانی ، دنبال کار میگردی ، پیدا نمیشود ، قصد ِ پناه میکنی ، بلیط میگیری ، خداحافاظی میکنی ، نرفته دلتنگ میشوی ، نرفته غریب میشوی ، نرفته اشک میشوی ، از گِیت رد میشوی ، میپری .. میرسی ؟ نه ! میمیری ... با کدام عدل و منطق و رحمی به اینجا رسیدیم ؟ مگ
بسیج و بسیجی در شعر و ادب
بسیج عطری است آسمانی که از جوانه های تراوش می شود و پایگاهی است برای مُشت های گره شده./ بسیج حنجره ای است سوزان بر ای سرودن حماسه های سترگ و خورشیدی است تابناک برای شب های سرد و تاریک و وحشت زا. بسیج سپاهی است مسلّح به ایمان و مجهّز به عشق و ریسمانی است برای بالا رفتن از شانه های خیس آسمان.
بسیج لشگر حسین مظلوم است در روز عاشورا و رگبار اللّه اکبر و فریاد تکبیرها./بسیج میعادگاهی است برای کبوتران سرخ دلی که دل هایشان برای
همانطور که می دانید ژانر روشی است برای دسته بندی مضمون یک اثر هنری؛ فیلم، بازی، داستان و …، هر اثر هنری می تواند دارای یک یا چند نوع ژانر مختص به خود باشد، بیشتر نظریات در باب ژانر ها از مفاهیم نقد ژانر ادبی وام گرفته شده است. هر ژانر به مجموعهی ویژگیهایی اشاره دارد که دسته بندی اشکال گوناگون بیان هنری یا محصول فرهنگی را امکانپذیر می سازد.در اتاق فرار هم ژانرهای متنوعی وجود دارد که نوع ژانر بر ویژگی های بسیاری در فضای بازی تأثیرگذار است
درباره این سایت